قال الله تعالی «فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا».
و قال النبی صلی الله علیه و سلم «ان الله خلق آدم فتجلی فیه و قال اذا تجلی الله لشی خضع له».
بدانک تجلی عبارت از ظهور ذات و صفات الوهیت است جل و علا چنانک شرح آن بیاید ان شاء الله تعالی.
و روح را نیز تجلی باشد و درین معنی سالکان را غلط بسیار افتد گاه بود که صفات روح یا ذات روح تجلی کند سالک را ذوق تجلی حق نماید و بسی روندگان که درین مقام مغرور شوند و پندارند که تجلی حق یافتند. و اگر شیخی کامل صاحب تصرف نباشد ازین ورطه خلاص دشوار توان یافت.
و هر چند در کشف این حقایق مشایخ متقدم- قدس الله ارواحهم- کمتر کوشیدهاند و تا توانستهاند از نظر اغیار پوشیدهاند اما چون این ضعیف بنابران نظر که بسی مدعیان بیمعنی در میان این طایفه پدید آمدهاند و بغرور شیطان و مکر نفس مغرور گشته و بحرفی چند پوسیده که از افواه گرفتهاند پنداشتهاند بکمال مقصد و مقصود این راه رسیدهاند و ذوق مشارب مردان یافته و خود را در مملکت جایزالتصرف دانسته و با باحت و زندقه در افتاده چنانک میگوید
پوشیده مرقعاند ازین خامی چند
بگرفته ز طامات الف لامی چند
نا رفته ره صدق و صفا گامی چند
بد نام کننده نکو نامی چند
خواست تا از برای محک این مدعیان از مقامات و احوال سلوک شمهای بیان کند. تا خود را برین محک زنند اگر ازین احوال در خود چیزی نه بینند از جوال غرور شیطان و کمینگاه مکر نفس بیرون آیند و روی بصراط مستقیم که جاده متابعت است نهند.
و اگر دریشان درد طلب باقی باشد دست در دامن صاحب دولتی زنند که بر فتراک دولت او بمقصد و مقصود رسند. چنانک میفرماید جل و علا «واتوا البیوت من ابوابها». و این ضعیف درین معنی گوید. بیت.
تا زاغ صفت بجیفه بر آلایی
کی چون شاهین در خورشاهان آیی
چون صعوه اگر غذای بازی گردی
بازی گردی که دست شه را شایی
و نیز طالبان محق و مریدان صادق را دلیلی باشد بجاده صواب و مشوقی بود بمرجع و مآب. اکنون شروع کنیم بتأیید ربانی و توفیق یزدانی در شرح تجلی و فرق میان تجلی روحانی و تجلی ربانی.
بدانک چون آینه دل از کدورت وجود ماسوای حضرت صقالت پذیرد و صفا بکمال رسد مشروقه آفتاب جمال حضرت گردد جام جهان نمای ذات متعالی الصفات شود. ولیکن نه هر کرا دولت صقالت و صفا دست داد سعادت تجلی مساعدت نماید «ذلک فضل الله یوتیه من یشاء» اما بدین سعادت هم دلهای صافی مستسعد شود. چنانک شیخ عبدالله انصاری رحمه الله علیه فرمود: «تجلی حق ناگاه آید اما بر دل آگاه آید». و از شیخ علی بونانی شنیدم- قدس- الله روحه العزیز- که از شیخ خویش خواجه ابوبکر شانیان قزوینی رحمه الله روایت میکرد: «نه هر که بدوید گور گرفت اما گور آن گرفت که بدوید».
باشد که در ابتدا چون آینه دل از صفات بشریت و زنگار طبیعت صافی شود بعضی صفات روحانی بر دل تجلی کند و آن از غلبات انوار روجانیت بود. و باشد که نور ذکر و نور طاعت بر انوار روح غلبه کند و دریای روحانیت در تموج آید و فوج موجی بساحل دل تاختن آرد بر صفای آینه دل تجلی پدید آید.
[و گاهی بود که با نور ذکر ذاکر نور ذکر مذکور آمیخته شود ذوق تجلی مذکور بخشد و نه آن بود ]. و گاه بود که روح بجملگی صفات در تجلی آید و این از محو کلی آثار صفات بشری بود. و گاه بود که ذات روح که خلیفه حق است در تجلی آید و بخلافت حق دعوی «انا الحق» کردن گیرد. و گاه بود که جمله موجودات را پیش تخت خلافت روح در سجود یابد در غلط افتد که مگر حضرت حق است قیاس برین حدیث که «اذا تجلی الله لشی خضع له».
ازین جنس غلطها بسیار افتد و نفس از بهر شرب خویش آن غرور بخورد و هر روندهای فرق و تمییز نتواند کرد میان حق و باطل جز منظوران نظر عنایت که محفوظاند از کید نفس و مکر حق.
اما فرق میان تجلی روحانی و تجلی ربانی: اول آن است که تجلی روحانی و صمت حدوث دارد آن را قوت افنا نباشد اگر چه در وقت ظهور ازالت صفات بشری کند اما افنا نتواند کرد چون تجلی در حجاب شد صفات بشری معاودت کند «عاد المیشوم الی طبعه»
تا گاه بود که نفس را از تجلی روحانیت آلتی دیگر حاصل شود از علم و معرفت در مکر و حیلت و تحصیل مقاصد هوای خویش که پیش از ان نبوده باشد و در تجلی حق جل و علا این آفت نتواند بود زیراک از لوازم تجلی حق تد کدک طور نفس است و زهوق صفات باطل او که «جاء الحق و زهق الباطل» الایه.
دیگر آنک باحصول تجلی روحانی طمانینه دل پدید نیاید و از شوایب شک وریبت خلاص نیابد و ذوق معرفت تمام ندهد و تجلی حق بخلاف و ضداین باشد.
دیگر آنک از تجلی روحانی غرور پندار پدید آید و عجب و هستی بیفزاید و درد طلب نقصان پذیرد و خوف و نیاز کم شود. و از تجلی حق این جمله برخیزد و هستی بنیستی مبدل شود و درد طلب بیفزاید و تشنگی زیادت شود. چنانک عزیزی میگوید
سوز دل خسته از وصالش ننشست
وین تشنگی از آب زلالش ننشست
نیرنگ وجود و نقش هستی بر خاست
وز سرهوس عشق جمالش ننشست
و اما تجلی حضرت خداوندی بر دو نوع است: تجلی ذات و تجلی صفات. و تجلی ذات هم بر دو نوع است: تجلی ربوبیت و تجلی الوهیت.
تجلی ربوبیت موسی را بود علیه السلام کوه طفیلی او بود نه او طفیلی کوه که «فلما تجلی ربه للجبل جعله دکا و خر موسی صعقا». از تجلی نصیب کوه تد کدک بود و نصیب موسی صعقه چون حق تعالی بر بوبیت تجلی کرد هستی موسی و کوه بماند اگرچه کوه پاره پاره شد و موسی بیهوش بیفتاد ولیکن حضرت ربوبیت پرورنده و دارنده بود وجود ایشان باقی گذاشت.
و تجلی الوهیت محمد را بود علیه الصلوه تا جملگی هستی محمدی را بتاراج دارد و عوض وجود محمدی وجود ذات الوهیت اثبات فرمود که «ان الذین ببا یعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم». کمال این سعادت بهیچ کس دیگر از انبیا علیهم السلام ندادند اما خوشه چینان این خرمن را بدین تشریف مشرف گردانیدند و ازین خرمن بدین خوشه رسانیدند که «لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنت له سمعاً و بصرا ویدا و لسانا فبی یسمع و بی یبصر و بی یبطش و بی ینطق». و این سعادت از خاصیت تجلی ذات الوهیت بود.
و اما تجلی صفات هم بر دو نوع است: تجلی صفات جمال تجلی صفات جلال.
و تجلی صفات جمال هم بر دو نوع است: صفات ذاتی و صفات فعلی. و تجلی صفات ذاتی هم بر دو نوع است: صفات نفسی و صفات معنوی.
صفات نفسی آن است که خبر مخبر ازان دلالت کند بر ذات باری جل و علا نه بر معنی زیادت بر ذات چنانک موجودی و واحدی وقایم بنفسی. پس اگر بصفت موجودی متجلی شود آن اقتضا کند که جنید میگفت رحمهالله علیه «مافی الوجود سوی الله» و اگر بصفت واحدی متجلی شود آن اقتضا کند که ابوسعید رحمه الله علیه میگفت «ما فی الجبه سوی الله» و اگر بصفت قایم بنفسی متجلی شود آن اقتضا کند که ابویزید میگفت «سبحانی ما اعظم شانی».
و صفات معنوی آن است که خبر مخبر از آن دلالت کند بر معنی زیادت بر ذات باری جل و علا چنانک گوییم او را علم است و قدرت و ارادت و سمع و بصر و حیات و کلام و بقا. پس اگر بصفت عالمی متجلی شود چنانک خضر را بود علیه السلام «وعلمناه من لدنا علما» علوم لدنی پدید آید و اگر بقدرت متجلی شود چنان بود که محمد را بود علیه السلام که بیک مشت خاک لشکری را هزیمت کرد که «و مار میت اذ رمیت ولکن الله رمی» و اگر بصفت مریدی متجلی شود چنان بود که بوعثمان حیری را بود میگفت: «سی سال است تا حق تعالی همه آن میخواهد که ما مامیخواهیم» و اگر بصفت سمیعی متجلی شود چنان بود که سلیمان را بود علیه السلام که آواز مورچه میشنید که «وقالت نمله یا ایها النمل ادخلوا مسا کنکم» و اگر بصفت بصیری متجلی شود چنان بود که مصنف میگوید: بیت
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بر وی تو مینگرم
و بحقیقت بدانک انسان آینه ذات و صفات حق است چون آینه صافی گشت بهر صفت که حضرت برو تجلی کند بدان صفت در و متجلی شود. هر صفت که از آینه ظاهر شود تصرف صاحب تجلی بود نه از ان آینه او را پذیرای عکس آن بیش نیست چون صافی بود. سر خلافت این است که او مظهر و مظهر ذات و صفات خداوندی باشد.
و اگر بصفت حیات متجلی شود چنان بود که خضر و الیاس را هست حیات باقی و اگر بصفت کلام متجلی شود چنان بود که موسی را بود علیه السلام «و کلم الله موسی تکلیما» و اگر بصفت بقا متجلی شود اقتضای رفع انانیت انسانی و ثبوت صفات ربانی کند که «یمحواالله ما یشاء و ثیبت». حسین منصور از اینجا میگفت:
ببینی و بینک انی یزاحمنی
فارفع بجودک انی من البین
اما صفات فعلی چون: خالقی و رازقی و احیا و اماتت. چون بصفت رازقی متجلی شود چنان بود که مریم را بود علیها السلام «و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا» چون بصفت خالقی متجلی شود چنان بود که عیسی را بود علیه السلام «واذ تخلق من الطین کهیه الطیر باذنی» و چون بصفت احیا متجلی شود چنان بود که ابراهیم را علیه السلام بود «رب ارنی کیف تحیی الموتی»و همچنین عیسی را بود علیه السلام که «و اذتخرج الموتی باذنی». و اگر بصفت اماتت تجلی کند چنان بود که مرید ابوتراب نخشبی را افتاد در حال که نظر بایزید بر وی افتاد نعرهای بزد و جان بداد. چنین کس همت بر هر کس که گمارد هلاکش کند. و این صفت اگرچه از صفات فعل است اما تعلق بصفت جلال دارد.
و صفات جلال هم بر دو نوع است: صفات ذات و صفات فعل. صفات فعل چنانک در صفت اماتت نموده آمد.
اما صفات ذات هم بر دو نوع است: صفات جبروت و صفات عظموت. چون بصفات جبروت متجلی شود نوری بینهایت در غایت هیبت ظاهر شود بیلون و بیصورت و بی کیفیت. ابتدا تلالوی مشاهده افتد که در حال فنای صفات انسانیت آشکارا کند و محو آثار هستی آرد گاه بود که شعوری بر فنا بماند و بس. و اگر در جام تجلی ساقی «وسقیهم ربهم شرابا طهورا» یک قطره شراب جلال از قوت ولایت سالک زیادت فرا کند سطوت آن شراب جملگی ولایت چنان فرو گیرد که شعور بروجود و فنای وجود هم رخت بر گیرد صعقه عبارت ازین حالت بود. چنانک گفتهاند:
فلما استبان الصبح ادرج ضوئه
بانواره اضوا نور الکواکب
تجر عهم کاسا لو ابتلیت لظی
بتجریعه طارت کاسرع ذاهب
مصنف گوید مناسب این حال
زان باده نخوردهام که هشیار شوم
وان مست نیم که باز بیدار شوم
یک جام تجلی جلال تو بسم
تا از عدم و وجود بیزار شوم
و تجلی صفات عظموت هم بر دو نوع است: صفت حیی و قیومی. و صفت کبریا و عظمت و قهاری چون بصفت حیی و قیومی متجلی شود فنا الفنا پدید آید و بقا البقا روی نماید و حقیقت آن نور ظاهر گردد چنانک فرمود «یهدی الله لنوره من یشا» ظهوری که هرگز خفا نپذیرد و طلوعی که از غروب ایمن گرداند.
در تجلی صفات جمال گاه ستر بود و گاه تجلی زیراک مقام تلوین است. اما اینجا که تجلی صفات جلال است مقام تمکین است دورنگی بر خاسته اگرچه سخت نادره باشد. چنانک وقتی شیخ ابوسعید در مجلس شیخ ابو علی دقاق- قدس الله روحهما- حاضر بود. شیخ ابو علی در مقام تجلی سخن میراند شیخ ابو سعید را حالت جوانی بود و غلبات وقت. بر خاست و گفت: ای شیخ این حدیث بر دوام باشد؟ گفتا: بنشین که نباشد. دوم بار برخاست و گفت: این حدیث بردوام باشد؟ گفتا: بنشین که نباشد. ساعتی بنشست سیم بار بر خاست و گفت: ای شیخ این حدیث بر دوام باشد؟ گفت: نباشد و اگر باشد نادره باشد. شیخ ابو سعید نعرهای بزد و در چرخ آمد و میگفت: «این ازان نادرههاست این ازان نادرههاست!». درین مقام آنچ ایمان بود عیان گشت و عیان در عین نهان شد اعتبار از کفر و ایمان برخاست و دورنگی وصال و هجران نماند چنانک مولف گوید:
باروی تو روی کفر و ایمان بنماند
با نور تجلیت دل و جان بنماند
چون مایی ما ز ما تجلی بستد
امید وصال و بیم هجران بنماند
حقیقت «لااله الا الله» اینجا متجلی شود که بت وجود بکلی از پیش برخیزد و سلطنت الوهیت ولایت فروگیرد.
[کی بود ما ز ما جدا مانده
من و تو رفته و خدا مانده
چون این حقیقت در ولایت محمدی علیه الصلوه پدید آمد حضرت ازو این عبارت فرمود که «فا علم انه لااله الا الله» تا این مقام مشاهده نشود علم بحقیقت «لااله الا الله» پدید نیاید]. «و الستغفر لذنبک» ای لذنب وجودک. وجودک ذنب لا یقاس به ذنب.
آنچ خواجه علیه السلام میفرمود «انه لیغان علی قلبی و انی لا ستغفر الله فی کل یوم سبعین مره» یعنی از اختلاط خلق و تبلیغ رسالت و اشتغال بمعاملات بشری هر نفس وجودی میزاید و ابر کردار در پیش آفتاب حقیقی میآید من باستغفار نفی آن وجود میکنم روزی هفتاد بار.
دیگر چون بصفات کبریا و عظمت و قهاری خاص بر ولایت سالک متجلی شود باز آنچ یافته بود گم کند و دهشت و حیرت قایم مقام آن بنشیند و علم و معرفت بجهل و نکرت مبدل کند و میگوید: بیت
ای در بچنگ آمده در عمر دراز
آورده ترا ز قعر دریا بفراز
غواص نهاده بر کف دست نیاز
غلتیده ز دست و باز دریا شده باز
خواجه علیه السلام درین مقام بود که بعد از وظیفه «وقل رب ز دنی علما» ورد «یا دلیل المتحیرین ز دنی تحیرا» بر دست گرفت. سالک درین مقام دریا صفت گردد همه وجود مستغرق این حدیث [و از تشنگی جان بر لب آمد.
بد بخت اگر بر لب دریا باشد
جز با لب خشک همچو دریا نبود]
و اگر بصفت کبریا و عظمت و قهاری تجلی عام کند عبارت ازان روز قیام کنند که در ظهور آثار تجلی قهاری رقم «کل شی هالک الا وجهه»
بر ناصیه موجودات کشد و ندای «لمن الملک» در دهد «بلاداع ولا مجیب» تا هم بصفت الوهیت مجیب خطاب عزت گردد که «لله اواحد القهار»
تا ز خود بشنود نه از من و تو
لمن الملک واحد القهار
و بدانک فرقی سخت دقیق است میان مشاهده و مکاشفه و تجلی هر کس از سالکان بران وقوف نیابد. اینجا این قدر نموده میآید که: مشاهده بیتجلی باشد و با تجلی باشد و تجلی با مشاهده باشد و بی مشاهده باشد.
و تجلی حقیقی آن است که شعور بر تجلی بی مشاهده زیراک مشاهده از باب مفاعله است اثنینیت اقتضا کند و تجلی حقیقی رفع اثنینیت کند و اثبات وحدت. اما مشاهده و تجلی بی مکاشفه نبود و مکاشفه آن باشد که بی مشاهده و تجلی بود و الله اعلم.
و اما حدیث خواجه علیه السلام آنچ فرمود»ان الله خلق آدم فتجلی فیه» آن تجلی بود درآدم بذات و جمیع صفات بمعنی اظهار نه بمعنی ظهور.
لاجرم مشاهده و شعور نبود اما اظهار صفات بود. و در وقت نفخ روح که «و نفخت فیه من روحی» بتصرف نفخه و بتقید روح خاص مشرف بشرف اضافت «روحی» دو کرامت در نهاد آدم تعبیه افتاد: یکی سر تجلی دوم علم اسما «وعلم آدم الاسما کلها». اشارت «ولقد کرمنا بنی آدم» باختصاص این دو تخم سعادت بود که در طینت آدم و دیعت نهادند و اشارت «لها خلقت بیدی» بدین دو اصل است. و حقیقت خلافت هم ازین معنی است که بذات و جملگی صفات خداوندی در و متجلی بود تا دروی جمله صفات موجود شد و سر سجود ملایکه ازینجا بود چون حق در وی متجلی بود سجده بحقیقت آدم را نبود. چنانک امروز سجده قبله را و کعبه را نیست صاحب البیت راست آنجا هم صاحب البیت را بود. اما ابلیس یک چشم بود بدان چشم بیت میدید و بچشم دیگر صاحب البیت دیدن کور بود او را نتوانست دیدن لعین گشت زیراک «کل ناقص ملعون».
اگرچه تخم تجلی ابتدا در طینت آدم تعبیه افتاد اما در ولایت موسی سبزه پدید آورد و در ولایت محمدی ثمره بکمال رسید. تا منقرض عالم بلکه تا ابدا الاباد خوشه چینان خرمن این دولت ازین ثمره سعادت تناول میکنند که «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره». و صلی الله علی محمد و آله.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بحث پیرامون "تجلی" در علوم عرفانی و روابط آن با روحانیت و الهیات میپردازد. تجلی به معنای ظهور ذات و صفات خداوند است، که نمونههای آن در قرآن و سنت نبوی نیز اشاره شده. نویسنده توضیح میدهد که سالکان در مسیر سلوک ممکن است فریب تجلیات غیرواقعی را بخورند و دچار غرور شوند، اگر مربی کارآمدی نداشته باشند.
تجلیهای مختلفی وجود دارد: تجلی ربانی و تجلی روحانی که هرکدام به درجات متفاوتی از ظهور خداوند اشاره دارند. تجلی ربوبیت و تجلی الوهیت نیز به طور خاص برای پیامبران متفاوت هستند. نویسنده میگوید که انسان به عنوان آئینهای برای تجلیات الهی عمل میکند و تنها زمانی که دل انسان از زنگارها پاک شود، میتواند تجلیات واقعی را ببیند.
نویسنده همچنین صفات مختلف خداوند را به دو دسته جلال و جمال تقسیم میکند. صفات جمال نشاندهنده زیبایی و مهربانی خداوند است، در حالی که صفات جلال نمایانگر عظمت و قدرت اوست.
در پایان، تاکید میشود که تجلی حقیقی فرای مشاهده است و نشاندهنده یک وحدت در تجربه الهی است. تجلی خداوند در آدم، به عنوان یک نمونه بیشتر از تجلیات، بنیانگذار قدرت معنوی اوست.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید: "وقتی که پروردگارش بر کوه خود تجلی کرد، آن را مانند گرد و غبار درآورد و موسی بیهوش بر زمین افتاد."
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خداوند آدم را خلق کرد و در او تجلی کرد و فرمود: وقتی که خداوند برای چیزی تجلی کند، آن چیز خضوع میکند.»
هوش مصنوعی: تجلی به معنای بروز و ظهور صفات و ذات الهی است، و توضیحات بیشتری درباره آن در آینده ارائه خواهد شد.
هوش مصنوعی: روح نیز به نوعی تجلی است و در این مسیر سالکان دچار اشتباهات زیادی میشوند. گاهی اوقات ویژگیهای روح یا ذات آن به سالک تجلی میکند و او احساس میکند که تجلی حقیقت را یافته است. بسیاری از مسافرانی که در این مقام قرار دارند، فریب میخورند و تصور میکنند که به تجلی حقیقت دست یافتهاند. اگر شیخی که در این مسیر هدایت میکند کامل و صاحب نفوذ نباشد، رهایی از این دامی که به وجود آمده دشوار خواهد بود.
هوش مصنوعی: هرچند پیشینیان در کشف این حقایق تلاش چندانی نکردهاند و کوشیدهاند تا این موضوعات را از نگاه دیگران پنهان نگهدارند، اما به نظر میرسد که در میان این گروه، افرادی ناآگاه و بیخبر از حقیقت، با غرور و فریب نفس خود به اشتباه افتادهاند. آنها با استناد به چند حرف بیاساس که از دیگران شنیدهاند، تصور کردهاند که به هدف و مقصود نهایی این مسیر دست یافتهاند و خود را در جایگاه صاحباختیار میبینند؛ به طوری که درگیر کجفهمیها و انحرافات فکری شدهاند.
هوش مصنوعی: پوششهایی که دارند، ناشی از نادانی و سادگی هستند و از زرق و برقهای بیاساس و بیمحتوا پر شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مسیر درستی قدم نگذارد و به دنبال صداقت و پاکی نرود، ممکن است چند قدمی که برمیدارد، به او اعتبار ندهد و بالعکس، نام نیک او را خدشهدار کند.
هوش مصنوعی: خواست تا برای محک زدن این مدعیان، به بیان نکاتی از مقامات و حالات سلوک بپردازد. تا آنها خود را با این شاخصها بسنجند و اگر در خود چیزی از این حالات نیابند، از دام غرور شیطان و ترفندهای نفس خارج شوند و به راهی راست و مستقیم که مسیر پیروی از حق است، گرایش پیدا کنند.
هوش مصنوعی: اگر آنها همچنان در جستجوی راه حلهایی باشند، به سراغ کسی میروند که در قدرت است تا بتوانند به هدفها و آرزوهای خود برسند. همانطور که در قرآن آمده است «و به خانهها از درهایشان وارد شوید». و من در اینباره میگویم: یک بیت شعر.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به زغالی عادت کنی و به چیزهای بیارزش دلت خوش باشد، هرگز نمیتوانی مانند شاهین، در بین بزرگان و ارجمندان قرار بگیری.
هوش مصنوعی: اگر مانند پرندهای شاد و آزاد زندگی کنی، سرانجام به دست سرنوشت و بخت خوب خواهی رسید.
هوش مصنوعی: طالبان حق و پیروان واقعی میتوانند دلیلی برای راه درست و انگیزهای برای مراجعه به منابع معتبر داشته باشند. اکنون با تأیید الهی و توفیق پروردگار بحث را درباره توضیح تجلی و تفاوت میان تجلی روحانی و تجلی الهی آغاز کنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که دل از آلودگیها و زشتیهای غیر از محبوب خدا پاک شود و به کمال برسد، مانند آینهای میشود که نور زیبایی او را منعکس میکند و حقیقت وجودش نمایان میشود. اما این فرآیند برای هر کسی که به صفا و خلوص دست یابد، آسان نیست و تنها عدهای خاص از این رحمت برخوردار میشوند. چنانکه گفته شده است: «این لطف خداست که به هر کس بخواهد عطا میکند»، و فقط دلهای پاک و خالص هستند که به این قداست و نعمت میرسند. همانطور که شیخ عبدالله انصاری فرمود: «ظهور حق ناگهانی است، اما به دلهای آماده میرسد». همچنین نقل شده است که از شیخ علی بونانی شنیدهاند که از استادش خواجه ابوبکر شانیان قزوینی روایت کرده است: «هر کس به سوی گور بدود، به آن نمیرسد، بلکه آن کسی به هدف میرسد که با خلوص و صداقت بدود».
هوش مصنوعی: امید است که در ابتدا، دل انسان مانند آینهای از ویژگیهای بشری و زنگارهای دنیوی پاک شود و برخی از ویژگیهای روحانی بر آن تابش کند. این تابش به دلیل قدرت انوار روحانیت خواهد بود. همچنین ممکن است نور ذکر و نور عبادت بر این انوار روحانی غالب آید و دریای روحانیت در جنب و جوش شود و موجهایی به ساحل دل برسند و بر آینه دل نورانی تجلی یابند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات ذکر یادکننده به گونهای است که با نور خاصی آمیخته میشود و تجربهای شگفتانگیز ایجاد میکند. در این حال، روح با تمام ویژگیهایش ظاهر میشود و این به خاطر محو شدن کامل اثرات صفات انسانی است. در مواقعی، ذات روح که نماینده خداوند است، در تجلی ظاهر میشود و ادعای «من حقیقت هستم» را میکند. همچنین ممکن است تمام موجودات در برابر مقام روح به سجود بیفتند و دچار اشتباه شوند و فکر کنند که این تجلی، خود تجلی خداوند است، بر اساس آن گفته که «وقتی خداوند به چیزی تجلی کند، آن چیز به خاکساری در میآید».
هوش مصنوعی: از این نوع اشتباهات بسیار رخ میدهد و نفس به خاطر خواستههای خود ممکن است دچار غرور شود. هر کسی که در مسیر زندگی حرکت میکند، نمیتواند به راحتی بین حق و باطل تمایز قائل شود، جز افرادی که با نگاه خاص و عمیق، از فریب نفس و ترفندهای حقیقت محافظت شدهاند.
هوش مصنوعی: تجلی روحانی و تجلی ربانی از یکدیگر متمایز هستند. تجلی روحانی به نوعی از ظهور روح اشاره دارد که در آن ویژگیها و خصوصیات انسانی قوت و دوام ندارند. هرچند که در زمان بروز، این تجلی میتواند اثرات صفات بشری را به طور موقت از بین ببرد، اما به طور کلی نمیتواند آنها را به طور کامل نابود کند. زیرا به محض اینکه این تجلی تحت حجاب قرار بگیرد، صفات بشری دوباره به حالت اولیه خود باز میگردند.
هوش مصنوعی: مدتی بود که نفس برای به دست آوردن تجلی روحانی از راه علم و دانش در تقلب و فریبکاری و رسیدن به اهداف شخصی، به روشی دیگر نیاز داشت که قبلاً وجود نداشت. در تجلی حق تعالی، این نوع آفت نمیتواند وجود داشته باشد، زیرا از ویژگیهای تجلی حق، ترکیدن بُعد نفس و از بین رفتن صفات نادرست آن است که در آیه آمده: «حق آمد و باطل نابود شد».
هوش مصنوعی: دیگر آنگونه که با ظهور روحانی، آرامش دل به وجود نمیآید و از آثار تردید و شک رهایی نمییابد و شناخت کامل از حقیقت به دست نمیآید و ظهور حق برعکس و مخالف این وضعیت است.
هوش مصنوعی: زمانی که جلوههای روحانی به اوج میرسند، غرور و خودپسندی در انسان شکل میگیرد و سبب میشود احساس وجود بیشتری کند و نیز دغدغههایش برای رسیدن به کمال افزایش یابد، در حالی که ترس و نیازش کاهش مییابد. اما وقتی جلوههای الهی ظهور میکنند، این وضعیت معکوس میشود؛ وجود حقیقی و واقعیت دچار تغییر میگردد و درد و نیاز برای جستجوی کمال بیشتر و تشنگی در دل انسان شدت میگیرد، به گونهای که یکی از بزرگان در این مورد سخن گفته است.
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی من از وصل او تمامی ندارد و این آب زلالی که به آن تشنهام، همچنان من را سیراب نمیکند.
هوش مصنوعی: فریب و تظاهر در زندگی آغاز شد، اما عشق به Beauty او از دل و جانم بیرون نرفت.
هوش مصنوعی: تجلی خداوند به دو صورت دیده میشود: یکی تجلی ذات و دیگری تجلی صفات. تجلی ذات نیز به دو دسته تقسیم میشود: تجلی ربوبیت و تجلی الوهیت.
هوش مصنوعی: ظهور پروردگاری در مورد موسی (علیه السلام) به کوه طور وابسته بود. کوه در این واقعۀ عظیم تحت تأثیر قرار گرفت و پارهپاره شد، اما موسی بیهوش بر زمین افتاد. هنگامی که خداوند بر پروردگاری خود تجلی کرد، وجود موسی و کوه دچار تغییر و تحول شد، اما در نهایت وجود آنها باقی ماند. این نشاندهنده قدرت و عظمت پروردگار است که وجود مخلوقاتش را حفظ میکند.
هوش مصنوعی: تجلی الوهیت در وجود محمد، به منظور از بین بردن تمامیت وجود او بود و به جای آن وجود ذات الوهیت را اثبات کرد. در این راستا، اشاره شده که کسانی که با تو بیعت میکنند، در واقع با خدا بیعت میکنند و دست خدا بالاتر از دستهای آنهاست. این مقام مخصوص به محمد است و به هیچیک از دیگر پیامبران این چنین عطا نشده است. افرادی که از این معنویت بهرهمند شدهاند، به این مقام نائل آمدهاند که اگر بندهای با نوافل به خدا نزدیک شود، خدا او را برای خود انتخاب میکند و به او بصیرت و قدرت میبخشد. این مقام خاص، به دلیل تجلی ذات الوهیت است.
هوش مصنوعی: تجلی صفات به دو دسته تقسیم میشود: یکی تجلی صفات زیبایی و دیگری تجلی صفات قدرت و عظمت.
هوش مصنوعی: صفات جمال به دو دسته تقسیم میشوند: صفات ذاتی و صفات فعلی. صفات ذاتی نیز به دو نوع تقسیم میشوند: صفات نفسی و صفات معنوی.
هوش مصنوعی: صفات نفسی به ویژگیهایی اطلاق میشود که خبر دهنده از ذات خداوند هستند و نه بیانگر چیزی اضافی بر آن ذات. به عبارت دیگر، اگر این صفات به صورت "موجود" تجلی یابند، به این معناست که هیچ چیزی جز خداوند وجود ندارد. اگر این صفات به صورت "واحد" ظهور کنند، به این معناست که هیچ چیزی به جز خداوند در مقام اندیشه نیست. و اگر این صفات به صورت "قایم به نفس" تجلی پیدا کنند، به این معناست که مقام و شأن خداوند بسیار بلند و عظیم است.
هوش مصنوعی: صفات معنوی خداوند به ویژگیهایی اشاره دارد که خبرهای مربوط به آنها نشاندهنده فراتر بودن آنها از خود ذات خداوند است. به عنوان مثال، خداوند علم، قدرت، اراده، شنوا بودن، بینا بودن، حیات، کلام و بقای همیشگی دارد. اگر این صفات به صورت علمی تجلی یابد، مانند علم خضر که به او داده شده است، به علوم خاصی اشاره دارد. اگر به صورت قدرت تجلی کند، مانند حادثهای که در زمان پیامبر اسلام رخ داد و ایشان با یک مشت خاک دشمنان را شکست داد، این قدرت خداوند را نشان میدهد. وقتی به صورت اراده تجلی کند، مانند گفتاری از بوعثمان حیری است که میگوید حق تعالی خواستههای او را میخواهد. همچنین، اگر به صفات شنیداری تجلی شود، مانند سلیمان که صدای مورچهای را شنید. اگر این صفات به صورت بینایی بروز کند، نیز نمونههایی از آن در تاریخ ذکر شده است.
هوش مصنوعی: از آن رو اکنون که چهرهات را در آینه میبینم، به خاطر چشمان تو به چهرهات نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: واقعیت این است که انسان مانند آینهای است که ویژگیها و صفات خداوند را در خود منعکس میکند. هنگامی که انسان به وضوح و خلوص برسد، هر صفتی که از خداوند بر او تجلی یابد، در او نمایان خواهد شد. هر صفتی که در این آینه منعکس میشود، نشاندهندهی تاثیر و نفوذ خداوند است و آینه تنها وسیلهای برای نمایاندن آن صفات است و خود به تنهایی، فقط قابلیت انعکاس دارد. نهتنها انسان، بلکه هدف اصلی او این است که چهرهای از صفات و ذات پروردگار باشد.
هوش مصنوعی: اگر به شکل حیات نمایان شود، مانند خضر و الیاس دارای حیات جاودانی خواهد بود. اگر به شکل کلام ظهور کند، شبیه به آن چیزی است که برای موسی اتفاق افتاد که خداوند با او سخن گفت. و اگر به شکل بقا ظاهر شود، نیازمند این است که انانیت انسانی را از میان بردارد و صفات الهی را اثبات کند. حسین منصور از این مفهوم سخن میگفت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تو را میبینم و از غم دوری تو رنج میبرم. پس ای بخشنده، دست یاریات را به من دراز کن، زیرا من از این جدایی به شدت آزار میبینم.
هوش مصنوعی: صفات فعلی مانند خالق بودن، روزی دهنده بودن، زنده کردن و مردن به طرق مختلف نمایان میشوند. وقتی به صفت روزی دهنده تجلی مییابند، مشابه واقعهای است که برای مریم (علیها السلام) رخ داد، زمانی که به او گفتند که به درخت خرما تکیه بزند تا میوههای تازه بر او بریزد. وقتی به صفت خالق بودن تجلی میکنند، شبیه به کاری است که عیسی (علیه السلام) انجام داد و از گل پرندهای ساخت به اذن خدا. در مورد تجلی به صفت زنده کردن، میتوان به ابراهیم (علیه السلام) اشاره کرد که از خدا خواست تا ببیند چگونه مردگان زنده میشوند، و همچنین عیسی که مردگان را به اذن خدا زنده میکرد. اما اگر به صفت مردن تجلی کند، مانند وضعیتی خواهد بود که برای مرید ابوتراب نخشبی پیش آمد؛ وقتی بایزید به او نگریست، او نعرهای کشید و جان سپرد. چنین فردی هر کس را که بخواهد، به هلاکت میاندازد. هرچند این صفت از صفات فعل به حساب میآید، اما وابسته به صفت جلال نیز هست.
هوش مصنوعی: صفات جلال به دو دسته تقسیم میشوند: صفات مربوط به ذات و صفات مربوط به فعل. صفات فعل همانطور که در بحث اماتت بیان شده، دارای ویژگیهایی هستند.
هوش مصنوعی: صفات ذات به دو دسته تقسیم میشوند: صفات جبروت و صفات عظمت. وقتی که صفات جبروت نمایان میشوند، نوری بینهایت با هیبت فراوان ظاهر میشود که نه رنگی دارد، نه صورت و نه کیفیتی مشخص. در ابتدا، نور آن به گونهای است که صفات انسانی را از بین میبرد و آثار وجود را محو میکند. گاهی این حالت به قدری قوت مییابد که فقط شعوری از فنا باقی میماند. اما اگر در جام تجلی، یک قطره از شراب جلال از سرچشمه ولایت به سالک برسد، قدرت آن شراب به قدری است که همه چیز را در خود میفشارد و حتی شعور و وجود هم در این حالت محو میشوند. این حالت به صعقه معروف است.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح روشن شد، نور آن به گونهای درخشید که مانند تابش ستارهها شد.
هوش مصنوعی: اگر بر افراز یک جام بنوشی و دچار آتش عشق شوی، آنگاه کاسهات به سرعت پر و خالی میشود.
هوش مصنوعی: نویسنده بیان میکند که با توجه به وضعیت موجود، این موضوع مناسب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من از آن شرابی ننوشیدهام که بخواهم هشیار شوم و همچنین مست نیستم که دوباره به حالت هوشیاری برگردم.
هوش مصنوعی: یک جام از زیبایی و عظمت تو به من بده تا از نبود و هستی دلزده شوم.
هوش مصنوعی: دو نوع تجلی از صفات عظمت وجود دارد: یکی صفت حیات و دیگری صفت قیومیت. زمانی که صفات کبریا، عظمت و قهار بر اساس صفت حیات و قیومیت نمایان شوند، به فنا و بقا دست پیدا میکنیم و حقیقت آن نور به روشنی خود را نشان میدهد. همانطور که در قرآن آمده است، خداوند هر کس را که بخواهد به نور خود هدایت میکند؛ این ظهور هرگز محو نمیشود و طلوعی دارد که از غروب مصون است.
هوش مصنوعی: در نمایش زیباییها، گاهی این صفات به گونهای پنهان میشوند و گاهی به شکل آشکار، زیرا این حالت به مقام تنوع مربوط میشود. اما در مورد ظهور صفات جلال، مقام استقرار و ثبات وجود دارد و این نشاندهندهی دوگانگی است، هرچند که این حالت به ندرت اتفاق میافتد. به عنوان مثال، زمانی که شیخ ابوسعید در محضر شیخ ابو علی دقاق حضور داشت، شیخ ابو علی در حال بیان کلام خود، شیخ ابوسعید را در حالتی جوان و غرق در حال خود دید. او از او پرسید: "آیا این نکته دائمی خواهد بود؟" و شیخ ابوسعید پاسخ داد: "بنشین، زیرا اینگونه نیست." بار دیگر برخاست و همین سؤال را مطرح کرد و دوباره پاسخ مشابهی دریافت کرد. چند دقیقهای نشسته بود و بار سوم پرسید: "آیا این نکته دائمی خواهد بود؟" و پاسخ فروشند این بود که "نباشد و اگر هم باشد نادر خواهد بود." در این حین، شیخ ابوسعید فریادی برآورد و در حالت وجد و شادی به دور خود چرخید و گفت: "این از آن حیرتهاست! این از آن حیرتهاست!" در این مقام، آنچه از ایمان بود به وضوح نمایان شد و در عین حال در عدم ظهور نیز باقی ماند و مرز بین کفر و ایمان تیره و تار گشت، و این دوگانگی وصال و جدایی از بین رفت.
هوش مصنوعی: چهرهات نه به کفر و نه به ایمان تعلق دارد، زیرا با درخشش وجودت، دل و جان همه را مجذوب خود کردهای.
هوش مصنوعی: وقتی که ما حقیقت وجودی خود را نشان دادیم، امید به وصال و ترس از جدایی دیگر جایی نداشت.
هوش مصنوعی: حقیقت "لا اله الا الله" زمانی نمایان میشود که هرگونه پرستش دیگری از بین برود و حاکمیت خداوند بر جهان حاکم شود.
هوش مصنوعی: ما همیشه در کنار هم هستیم و هیچ کس نمیتواند ما را از هم جدا کند. حتی اگر ظاهراً در دوری باشیم، خداوند همچنان در کنار ماست و ما را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که این حقیقت در ولایت محمدی متجلی شد، حضرت فرمودند: «پس بدان که هیچ معبودی جز الله نیست». تا زمانی که این مقام مشاهده نشود، علم حقیقی به «لا اله الا الله» حاصل نخواهد شد. همچنین، «و برای گناهانت طلب آمرزش کن»؛ در اینجا گناه به وجود تو اشاره دارد. وجود تو گناهی است که قابل مقایسه با سایر گناهان نیست.
هوش مصنوعی: آنچه خواجه علیهالسلام میفرمود این است که: «غم و غبار بر قلب من مینشیند و من در هر روز هفتاد بار از خداوند طلب بخشش میکنم». این صحبت به معنای آن است که وقتی انسان در ارتباط با دیگران، انتشار پیام دین و مشغولیتهای دنیوی درگیر میشود، همواره غم و مشکلاتی بر دلش حاکم میشود. برای پاکسازی و رفع این موانع و غبارها، او با استغفار تلاش میکند تا آن مشکلات را از بین ببرد و وجود خود را تصفیه کند.
هوش مصنوعی: زمانی که صفات بزرگ و عظیم خداوند بر روح سالک و جستجوگر ظهور کند، آنچه را که قبلاً یافته بود، فراموش میکند و به جای آن ترس و حیرت جایش را میگیرد. در این حالت، علم و شناخت او به جهل و ناآگاهی تبدیل میشود و او احساس سردرگمی میکند.
هوش مصنوعی: ای که در طول زندگیات به سختیهایی برخورد کردهای، اکنون از اعماق دریا به اوج و بلندی رسیدهای.
هوش مصنوعی: غواصی که برای گرفتن مروارید در زیر آب تلاش میکند، حالا در کنار دریا در حال استراحت است. او از تلاشهای خود خسته شده و در این زمان به آرامش و سکون رسیده است.
هوش مصنوعی: در این مرحله، خواجه به حالت خاصی رسیده بود که پس از ذکر «پروردگارا، دانشمندان را فزونی بده» به ذکر «ای دلیلی برای سرگردانان، مرا از سرگردانی نجات بده» روی آورد. سالک در این مرحله به مانند دریا میشود و تمام وجودش غرق در این حدیث میگردد، بهطوری که از شدت تشنگی جانش به لب رسیده است.
هوش مصنوعی: بدبختی کسی که در کنار دریا زندگی میکند، به این معنی است که حتی اگر دریا در دسترس او باشد، اگر خودش از نعمتهای آن بهرهمند نشود، هیچ فرقی با دیگران ندارد و همچنان در سختی و مشکل زندگی میکند.
هوش مصنوعی: اگر خداوند با صفات کبریا و عظمت و قهاری خود جلوهگری کند، این امر به روز قیامت مربوط میشود که در آن روز آثار قهریتش نمایان خواهد شد و نوشتهای خواهد بود که میگوید: «همه چیز هلاک میشود جز ذات او».
هوش مصنوعی: به موجودات فرمان میدهد و ندا میدهد که «چه کسی مالک است؟» و هیچکس پاسخ نمیدهد، تا به صفت الوهیت خود، مورد خطاب و عزت قرار گیرد که «فقط خدای واحد و پرتوان است».
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر کس باید به جای توجه به گفتههای دیگران، به درون خود و حقیقت وجودیاش گوش دهد. این بیان به وحدت و یکتایی خداوند نیز اشاره دارد؛ یعنی او تنها مالک و قهاری است که بر همه چیز تسلط دارد.
هوش مصنوعی: میان مشاهده، مکاشفه و تجلی تفاوتهای بسیار دقیقی وجود دارد که تنها عدهای از سالکان به درک آن میرسند. به طور خلاصه میتوان گفت که مشاهده ممکن است همراه با تجلی باشد یا بدون تجلی، و همچنین تجلی ممکن است با مشاهده همراه باشد یا بدون آن.
هوش مصنوعی: تجلی واقعی به این معناست که آگاهی بدون دیدن وجود دارد، زیرا دیدن نیازمند دو طرف است و این دوگانگی را ایجاد میکند. در حالی که تجلی واقعی، دوگانگی را از بین میبرد و وحدت را اثبات میکند. بنابراین، دیدن و تجلی بدون درک و کشف وجود ندارد، و کشف به معنای این است که بدون دیدن و تجلی باشد. خدا داناتر است.
هوش مصنوعی: امام خواجه علیهالسلام میفرمایند: «خداوند آدم را خلق کرد و در او تجلی کرد». این تجلی به معنای نمایان شدن ذات و تمامی صفات الهی در آدم است، به معنای نمایش و ظهور نیست.
هوش مصنوعی: در وجود آدم، مشاهده و فهم وجود نداشت، اما صفاتی از او نشان داده شده بود. در زمان دمیدن روح که خداوند فرمود: «و از روح خویش در او دمیدم»، به واسطه این دمیدن و با در نظر گرفتن روح خاص، دو ویژگی برجسته در سرشت آدم قرار گرفت: یکی جلوهای از ذات و دیگری علم نامها که به او آموخته شد. با توجه به فرمایش «و لقد کرمنا بنی آدم» این دو ویژگی به عنوان نشانههای سعادت در وجود آدم قرار داده شده است. همچنین اشاره به اینکه «با دستان خود او را آفریدم» به این دو اصل برمیگردد. حقیقت خلافت نیز از همین معنا نشات میگیرد، زیرا تمامی صفات خداوند در آدم تجلی یافته بود و به همین دلیل ملایکه به او سجده کردند، چرا که وجود حق در او نمایان بود. بنابراین سجده ملایکه به حقیقت آدم نبود، همانند سجده امروز بر قبله و کعبه که به صاحب خانه تعلق دارد. اما ابلیس، به عنوان یک موجود محدود، تنها یک جنبه را میدید و به دیگر ابعاد کور بود و به همین دلیل از درک حقیقت ناتوان ماند و ملعون گشت، زیرا «هر ناقص، ملعون است».
هوش مصنوعی: اگرچه زادگاه ظهور و تجلی الهی از نفس آدم آغاز شد، اما در عصر موسی رشد و باروری پیدا کرد و در زمان محمد به کمال رسید. این روند ادامه خواهد داشت تا دنیا به پایان برسد و حتی در سالهای بیپایان، خوشبختی و ثمرات این حکومت نصیب کسانی خواهد شد که از این سعادت بهرهمند میشوند. پایان پیام با درود بر محمد و خاندان او.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.