گنجور

 
بلند اقبال

چون تونبودآدمی در دلبری

حور وغلمانی ندانم یا پری

گر نمی باشی پری ازما چرا

می بری دل را و می گردی بری

مژه ات گر نیست نشتر پس ز چیست

بر رگ دلها نماید نشتری

کردی الحق از می لعل لبت

بی نیازم از شراب کوثری

گفتمی مانند رویت ماه را

ماه را بود ار دوزلف عنبری

دادمی نسبت به قدت سرورا

سرو را بود ار دوچشم عبهری

زلفت ار گردیده چون عقرب چه باک

چون به رخ داری خط سیسنبری

شاهبازی در شکار مرغ دل

از روش هستی اگر کبک دری

با بلنداقبال کن اظهار لطف

تا زمهر وماه جوید برتری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مار را، هر چند بهتر پروری

چون یکی خشم آورد کیفر بری

سفله طبع مار دارد، بی خلاف

جهد کن تا روی سفله ننگری

وطواط

سیرت تو هست عین سروری

صورت تو هست محض صفدری

مملکت چون جسم و تو چون دیده ای

محمدت چون بحر و تو چون گوهری

در علو قدر و در کنه شرف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه