مردمان بینند کز چشمم همی خون می رود
کس نداند از کجا می آید وچون می رود
پر شود دامانم از یاقوت و مرجان و عقیق
چون حدیثی بر لبم ز آن لعل میگون می رود
روی مه زآن پر کلف شد وآسمان زآن نیلگون
دود آهم روز وشب از بس به گردون می رود
عاقبت جانم ز تن ناچار خواهد شد برون
وز دلم مهر تونتوان گفت بیرون رود
هرچه را بینی به عالم هست قانونی ولی
جور تو با ما است کو بیرون ز قانون میرود
سوختم از آتش غم وین عجب کز آب چشم
از کنار هر کنارم رود جیحون می رود
چون بلنداقبال حیران گشته عقل از کار خویش
رگ چولیلی می گشاید خون ز مجنون می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی بلند اقبال بتواند که مدحت را سرود
بر تو باداز پاک یزدان صد تحیت صد درود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.