دمت دمعی با جفان و لست مذنب جانی
و صارالقلب مشعوفا بالفاظ کمر جان
مرا بیدل چه میداری اگر چه دیده و جانی؟
ز جانت دوستر دارم مرا چندین چه رنجانی؟
لئن الف النوی قلبی بحب الوصل انسانی
کذالم یستوجب علیه کل انسان
مرا گفتی بریزم من ز غم خونت به آسانی
فدای خاک پای تو بدینم چند ترسانی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عاشقانه و دلشکسته خود را بیان میکند. او میگوید که اگرچه عشق و جانی را در دلش دارد، اما عشق معشوقش برایش بسیار بیشتر از وجود خود او ارزش دارد. شاعر از معشوق میخواهد که او را نرنجاند و به خاطر عشقش، جانش را آماده فدای او کند. در نهایت، او از درد و غم ناشی از دوری ابراز نارضایتی میکند و نشان میدهد که عشق او در این دنیا برایش بسیار باارزش است.
هوش مصنوعی: با وجود آنکه چشمانت اشک میریزد، اما تو گناهی نداری و قلبم با کلمات شادی میکند.
هوش مصنوعی: مرا ناراحت نکن، چون من از تو بیشتر به جانت اهمیت میدهم. چرا باید اینقدر به من زحمت بدهی؟
هوش مصنوعی: اگر دل من با عشق وصال به انسانها مأنوس شود، پس هیچ انسانی نمیتواند نسبت به من بیاعتنا باشد.
هوش مصنوعی: تو به من گفتی به سادگی از غم تو خون بریزم و خودم را فدای خاک پای تو کنم. حالا چه قدر میخواهی مرا بترسانی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.