با جام باده ساقی، فی الصبح مرحبا
بالعین انتظارم، الوصل مرحبا
کس نیست همچو من که اسیر مجستم
محنت بسی کشیدم یا نور مرحبا
در دل خیال وصلت، در راه انتظار
شب و روز بیقرارم محبوب مرحبا
کس نیست یار ما که بنوشد شراب عشق
با ما بده تو باده با جام مرحبا
جان را ز درد دوری غمها بسی رسید
دل و جان فدای بادا مطلوب مرحبا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به استقبال صبح و زیباییهای آن میپردازد و با شوق و اشتیاق از ساقی میخواهد تا جام باده را به او بدهد. او به شدت بر عشق و انتظار وصال محبوبش تأکید میکند و با احساساتی عمیق از درد دوری و غمهایش سخن میگوید. شاعری که به عشق و شیدایی گرفتار شده، از این حال خود ابراز لذت و شکرگزاری میکند و تمام وجودش را برای رسیدن به محبوب فدای میکند.
هوش مصنوعی: در صبح، با جام شراب خوشآمد میگویم، و به چشمان منتظر خود که به وصال میانجامد، خوشامد میگویم.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من نیست که به اسارت درد و رنجها درآمدهام و سختیهای زیادی را تحمل کردهام، یا اینکه نور خوشبختی بر من بتابد.
هوش مصنوعی: در دل من آرزوی وصال تو وجود دارد و در مسیر انتظار، شب و روز با بیقراری سپری میشود. ای محبوب، خوش آمدی!
هوش مصنوعی: کسی نیست که در کنار ما شراب عشق را بنوشد. تو باده ای بده تا ما نیز با جامی خوش از آن نوشیم.
هوش مصنوعی: جانم از درد جدایی بسیار رنج میکشد و دل و جانم فدای آن میشود که آنچه میخواهم، به شکلی شایسته و خوشایند به من برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.