بده ساقی آن می که خواب آورد
شرابی که در مغز تاب آورد
میئی کز یکیجرعهاش پیل مست
شود پشه را آلت لعب دست
شرابی که گر نوشدش خارهسنگ
شود نرمتر از حریر فرنگ
شرابی که گر نوشد از وی پروس
به یک جرعه گردد هوادار روس
شرابی که گر نوشدش انگلیس
شود با خداوند ژرمن جلیس
شرابی که ولهلم اگر سرکشد
دگر نقشه جنگ کمتر کشد
شرابی که گر روس از او بو کند
تنفر ز جیحون و آمو کند
شرابی که اتریش اگر زان خورد
زکین ولیعهد خود بگذرد
شرابی که گر شد به ژاپون مماس
برد پیش چین پوزش و التماس
شرابی که گر نوشد از روی علم
«پوانکاره» آید بر ویلهلم
شرابی که گر نوشدش نیکلا
د راگر چشم پوشد ز آزار ما
ز تقسیم ایران بپوشد نظر
به غمخواری ما ببندد کمر
شرابی که گرزان «سر ادواردکری»
کشد جرعهای در صف داوری
نگوید که ایران به کابین ماست
بترسد ز بادافره و بازخواست
بیا ساقی آن بادهٔ بیخودی
به من ده که سیر آیم از بخردی
کهاین بخردی بند و دام من است
وز او تلخ چونزهر، کام من است
به من ده که از خود فرامش کنم
به یکباره بند گران بشکنم
نگویم که ایران سرای من است
هم این مرز فرخنده جای من است
به من ده که از رنج سیرم کنی
به بیگانهخویی دلیرم کنی
ندانم که دشمن به خاک من است
به تاراج ناموس پاک من است
وگر در من این می ندارد اثر
به بیگانه ده تا ببندد نظر
دریغا که بیگانه را مهر نیست
بر افتاده آن کآورد مهر، کیست؟
جهان سربسر جای زور است و بس
مکافات بیزور، گور است و بس
چو عاجز بگرید بر احوال خویش
بخندند زورآورانش به ریش
مکن گریه چون خوردهای نیشتر
که از گریه دردت شود بیشتر
مهل تا خوری از بداندیش نیش
چو خوردی بکن چارهٔ درد خویش
بده ساقی آن بادهٔ خسروی
که مغز کهن زان پذیرد نوی
شرابی کز او کاوهٔ شیرمرد
بنوشید و شد قهرمان نبرد
شرابی که از او خشایارشا
بنوشید و شد بر جهان پادشا
شرابی که دارای اعظم از او
بنوشید و شد نیم عالم از او
شرابی که او را همآورد نیست
شرابی که جز درخور مرد نیست
شرابی که گر مرده زان نوشدا
ز دو دیدهاش خون برون جوشدا
شرابی کزان پشه، شیری کند
وز آن مور لاغر، دلیری کند
شرابی که در سر نیارد دوار
شرابی که هرگز ندارد خمار
به ایرانیان ده که یاری کنند
درین بزمگه میگساری کنند
بیا مطرب آن چنگ را سازکن
به قول دری نغمه آغاز کن
به زبر و بم انباز کن ای پری
در آهنگ سغدی نوای دری
تو آشوب شهری و ماه منی
بزن «شهر آشوب» اگر میزنی
درافکن به سر شور و بیداد کن
به سوز و گداز این غزل یاد کن
خوشا مرز آباد ایران زمین
خوش آن شهریاران با آفرین
خوش آن کاخهای نوآراسته
خوش آن سروقدان نوخاسته
خوش آن جویباران به فصل بهار
خوش آن لالهها رسته از جویبار
خوش آن شهر اصطخر مینونشان
خوشآنشیرمردان و گردنکشان
خوشا اکباتان و خوشا شهر شوش
خوش آنبلخ فرخنده جای سروش
خوشا هیرکانی و خوشا شهر هری
خوشا دامغان، کشور صد دری
خوشا دشت البرز و شهر بزرگ
خوشآن مرز و آن مرزبان سترگ
خوشا دشتخوارزم و گرگان خوشا
خوشا آن دلیران گردن کشا
خوشا خاک تبریز مشکین نفس
خوشا ساحل سبز رود ارس
خوشا رود جیحون ، خوشا هیرمند
خوشا آن نشابور و کوه بلند
خوش آن روزگار همایون ما
خوش آن بخت پیروز میمون ما
کنون رفته آن تیر از شست ما
نمانده است جز باد در دست ما
کجا رفت هوشنگ و کو زردهشت
کجا رفت جمشید فرخسرشت
کجا رفت آن کاویانی درفش
کجا رفت آن تیغهای بنفش
کجا رفت آن کاوهٔ نامدار
کجا شد فریدون والاتبار
کجا شد «هکامن» کجا شد مدی
کجا رفت آن فره ایزدی
کجا رفت آن کورش دادگر
کجا رفت کمبوجی نامور
کجا رفت آن داریوش دلیر
کجا رفت دارای بن اردشیر
دلیران ایران کجا رفتهاند
که آرایش ملک بنهفتهاند
بزرگان که در زیر خاک اندراند
بیایند و بر خاک ما بگذرند
بپرسند از ایدر که ایران کجاست
همان مرز و بوم دلیران کجاست
ببینند کاین جای مانده تهی
ز اورنگ و دیهیم شاهنشهی
نه گوی ونه چوگاننه میدان نه اسب
نه استخر پیدا نه آذرگشسب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر معروف از سعدی، به موضوعاتی مانند خواستهها، ناشکریها و یادآوری بزرگان ایران زمین میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که شرابی بنوشاند که انسان را از اندوه و غم نجات دهد و به او حالت مستی و شادی ببخشد. او تأکید میکند که این شراب باید قدرتی داشته باشد که حتی سیاستمداران و جنگآوران بزرگ را تحت تأثیر قرار دهد و به صلح و آرامش بین ملتها کمک کند.
سعدی در ادامه به تاریخ و بزرگان ایران اشاره میکند و از دست رفتن glory و عظمت کشورش ابراز تأسف میکند. او نام شخصیتهای تاریخی و قهرمانانی مانند کاوه، جمشید و کورش را میآورد و یادآوری میکند که این بزرگمردان کجا رفتهاند و چقدر ایران به آنها نیاز دارد. در نهایت، شاعر از ویرانی و فقدان هنر و فرهنگ در سرزمینش نالان است و از روزگار شکوه و عظمت یاد میکند.
هوش مصنوعی: به من شرابی بده که تاثیرش به قدری باشد که هم خوابآور باشد و هم توانمندی ذهنیام را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نوشیدنی دارد که آنقدر قوت دارد که حتی یک جرعهاش قادر است موجودی بزرگ مثل فیل را مست کند، در حالی که موجودی کوچک مثل پشه فقط به عنوان وسیلهای برای بازی میتواند از آن استفاده کند. به عبارتی، این بیت به اثرات متفاوت یک چیز با ارزش بر موجودات مختلف اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شرابی که اگر سنگی به آن نوشیده شود، نرمتر از پارچه ابریشمی خواهد شد.
هوش مصنوعی: نوشیدن یک جرعه از آن شراب باعث میشود که انسان به شدت تحت تأثیر قرار گیرد و عاشق و شیفته شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی این شراب را بنوشد، به دوستی با خداوند آلمانی نائل میآید.
هوش مصنوعی: اگر ولهلم بخواهد جامی از شراب سر بکشد، دیگر نیازی نیست که نقشههای جنگی زیادی کشیده شود.
هوش مصنوعی: شرابی که اگر روسی بوی آن را استشمام کند، از جیحون و آمو بیزار خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از شراب معروف اتریش بنوشد، بهقدری درخشان و خاص است که حتی ولیعهد نیز از آن چشمپوشی نمیکند.
هوش مصنوعی: شرابی که اگر به ژاپن برسد، با شرمندگی و درخواست عذرخواهی به چین میرود.
هوش مصنوعی: شرابی که اگر کسی از روی دانش بنوشد، به طرف ویلهلم خواهد آمد.
هوش مصنوعی: شرابی که نیکلا بنوشد، اگر از آزار ما چشمپوشی کند.
هوش مصنوعی: به دلیل تقسیم ایران، نگران آینده کشور هستیم و باید برای حمایت از آن تلاش کنیم.
هوش مصنوعی: نوشیدنی که اگر از «سر ادوارد کری» بریزد، میتواند به اندازهای ارزش داشته باشد که در صف قضاوت مورد توجه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: نگو که ایران به ازدواج ما وابسته است، از طوفانها و مشکلات نترسد.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شراب دیوانهکننده را به من بده که دیگر از هوش و خرد خسته شوم و به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: این فرد دانا و هوشمند، برای من همچون دام و تلهای است که به آن گرفتار شدهام و از او نتیجهای تلخ و دردناک مانند زهر به دست میآورم.
هوش مصنوعی: به من بده تا بتوانم به طور ناگهانی خودم را فراموش کنم و از این بار سنگین رهایی یابم.
هوش مصنوعی: نگویم که ایران وطن من است، بلکه همین سرزمین خوشبختی، مکان من است.
هوش مصنوعی: به من عطا کن تا از رنج و آلامی که دارم رهایی یابم و در دل بیتفاوتی و نسبت به دیگران بیاعتنایی قویتر شوم.
هوش مصنوعی: نمیدانم که آیا دشمنی در سرزمین من وجود دارد که به غارت حرمتهای عزیز من مشغول است.
هوش مصنوعی: اگر این می در من تأثیری ندارد، به یک بیگانه بده تا او نظرش را جلب کند.
هوش مصنوعی: افسوس که بیگانهای در دل خود محبت ندارد، او که باید محبت بیافریند، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: دنیا فقط محلی برای قدرت و زورگویی است و اگر کسی قدرت نداشته باشد، جز مجازات و عواقب بدی چیزی نصیبش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به خاطر ناتوانی و مشکلاتش گریه کند، افرادی که قدرت و توانایی دارند، به او میخندند و به حالش تمسخر میکنند.
هوش مصنوعی: هرگز گریه نکن، زیرا این کار فقط باعث افزایش درد میشود.
هوش مصنوعی: صبر کن تا از نیش بداندیشان آسیب نبینی، اما وقتی آسیب دیدی، تدبیری برای درمان درد خود بیندیش.
هوش مصنوعی: به من یک لیوان از نوشیدنی با ارزش و دلپذیر بده که از آن، دانش و حکمت قدیمی به دست آید و تازهتر و نوتر شود.
هوش مصنوعی: مشروبی که کاوهٔ شیرمرد از آن نوشید و به قهرمان نبرد تبدیل شد.
هوش مصنوعی: شرابی که خشایارشا از آن نوشید و باعث شد تا بر جهانیان سلطنت کند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به معرفتی عمیق اشاره دارد که از یک نوشیدنی الهی یا معنوی به دست میآید. این شراب خاص به حدی قوی و برتر است که پس از نوشیدن آن، فرد به درک و فهمی وسیع دست پیدا میکند که میتواند نیمی از جهان را درک کند و به روشنایی برساند. به عبارت بهتر، این اشارهای است به تأثیر و تاثیرگذاری علم و معرفت بر روح و ذهن انسان.
هوش مصنوعی: شرابی که او به همراه میآورد، قابل مقایسه با شرابی نیست که فقط برای مردان بزرگ و شایسته است.
هوش مصنوعی: شرابی که اگر مرده باشد، از آن چشمهایش اشک و خون میریزد.
هوش مصنوعی: شربتی که از آن پشهای قوی و شیرانی شجاع پیدا میشود و حتی یک مورچه لاغر نیز با آن قدرت مییابد.
هوش مصنوعی: شرابی که در لیوان نمیچرخد، شرابی است که هرگز مست نمیکند.
هوش مصنوعی: به ایرانیان کمک کن تا در این میخانه با هم خوش بگذرانند و از خوشیهای زندگی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: برای شروع، ای نوازنده، آن ساز چنگ را به صدا درآور و با عطر کلام شیرین خود نغمه را آغاز کن.
هوش مصنوعی: ای پری، با صدای زیبا و دلنشین خود، مثل آهنگ سغدی، زبر و بم را همگون کن و در دلها زندهاش کن.
هوش مصنوعی: تو در دل این شهری، مانند ماهی که میدرخشد. اگر قصد داری قشری به هم بریزی، پس نام «شهر آشوب» را بر زبان بیاور.
هوش مصنوعی: فریاد و ناله را به جان برآور، و با شعلههای عشق و درد، به یاد این غزل بپرداز.
هوش مصنوعی: از زندگی در سرزمین پر نعمت ایران باید شاد بود و بر زندگی پادشاهانی که در این شهرها حکمفرما بودهاند، درود فرستاد.
هوش مصنوعی: خوشا کاخهای زیبایی که تزئین شدهاند و خوشا مجسمههای تازهای که به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، جویباران بسیار زیبا و دلانگیزند و لالههایی که از کنار این جویباران روییدهاند، نیز تماشایی و شاداب هستند.
هوش مصنوعی: شهر اصطخر، جای خوبی است که مردان با شهامت و دلیر در آن زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال اکباتان و شهر شوش، و همچنین بلخ خوشبخت که محل حضور سروش است.
هوش مصنوعی: با شادی به یاد هیرکان و شهر هری و همچنین دامغان میافتم، که کشوری با زیباییهای فراوان است.
هوش مصنوعی: سرزمین گسترده البرز و شهر بزرگ آن بسیار زیباست و خوشا به حال کسی که این سرزمین و نگهبان برجستهاش را میبیند.
هوش مصنوعی: بهشت دشتخوارزم و گرگان را میستایم و به شجاعت و دلیری آن مردان بزرگ افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: خوشا به حال خاک تبریز که عطر دلانگیزی دارد و خوشا به حال سواحل سبز رود ارس.
هوش مصنوعی: چه خوب است رود جیحون و چه خوب است هیرمند؛ همچنین نشابور و آن کوههای بلند!
هوش مصنوعی: چه روزگار خوبی داشتهایم، چه بختی که زنده و پیروزمند بودهایم!
هوش مصنوعی: اکنون آن تیر که از دست ما رفته، تنها باد در دست ما باقی مانده است.
هوش مصنوعی: کجا رفت هوشنگ و کجا رفت زردهشت؟ کجا رفت جمشید، آن کسی که ذاتش نیکو بود؟
هوش مصنوعی: کجا رفت آن پرچم کاوهای و کجا رفت آن شمشیرهای بنفش؟
هوش مصنوعی: کجا رفت آن کاوهی مشهور و معروف؟ کجا شد فریدون با شخصیت برجسته و بزرگش؟
هوش مصنوعی: کجا رفت آن قدرت و اقتدار، کجا رفتم، و آن شکوه الهی کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: کجا رفته آن دادگستر بزرگ، کجا gone شده آن کمبوجیه معروف؟
هوش مصنوعی: کجاست آن داریوش شجاع و دلاور؟ کجاست آن ثروت و گنج و دولت پادشاه اردشیر؟
هوش مصنوعی: دلیران ایران کجا رفتهاند که زینت و زیبایی کشور را رها کردهاند؟
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و معتبری که در زیر زمین آرامیدهاند، بیایند و بر روی زمین ما عبور کنند.
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسند که ایران کجاست، باید بگویی همان سرزمین دلیران و مردان شجاع است.
هوش مصنوعی: به تماشا بنشینید که این مکان از تاج و تخت سلطنت خالی و بینصیب مانده است.
هوش مصنوعی: هیچ چیز از بازیهای ورزشی، میدان، اسب و حتی آتشگشسب (موجود اساطیری) پیدا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.