حربهٔ مردم فلاخن بود و سنگ
دیو را گرزگران ابزار جنگ
چون که دیو از آدمی گشتی ستوه
جانب آتشفشان جستی به کوه
آتش افشاندی به چنگ
شامگاهان کآدمیزاد دلیر
خفتی وگشتی دل از پیکار سیر
تاختی ز آتشفشان دیو دژم
بیم دادی خفتگان را دم بدم
شهدشان کردی شرنگ
ور شدی دوشیزهای از بیشه دور
ره زدی دیوش به هنگام عبور
کودکان را بردی از آغوش مام
در درون مادران جستی مقام
چونشدیعاجزبهجنگ
بود نام ماده اهربمن، پری
شهربانوی بتان در دلبری
قامتی چون خیزران تافته
تار زلفان حلقه حلقه بافته
نوک انگشتان خدنگ
جنگ دیو و آدمی چارهساز
شد در آن عهد کهن دور و دراز
اینجدالاز هند و سند وسیستان
رفت تا خوارزم و بلخ و بامیان
کار شد بر دیو تنگ
دیو و غول و جن و همزاد و پری
با همه دانایی و افسونگری
در میانشان دشمنی بود از قدیم
کارشان زین دشمنی نامستقیم
فارغ از ناموس و ننگ
ماده دیوان بدتر از دیوان نر
کارشان فسق و فساد و کذب و شر
اهل فن و جادو و کوک و کلک
غیبت و غمازی و فیس و بزک
پای تا سر بوی و رنگ
نره دیوان زنپرستی کارشان
عشق زن سرمایهٔ بازارشان
هیکل زن قبلهٔ آدابشان
رمزی از مقصوره و محرابشان
همچو اقوام فرنگ
چشمها چون دو سیه مار دژم
از دو جانب سر درآورده بهم
طره چون شب، غره چون صبح شباب
تن چو نور نقرهفام ماهتاب
بر شراب زرد رنگ
چون درآمد جیش دهیوپد به بلخ
کام دیوان از هزیمت گشت تلخ
بود جای آن صنم بر مرز چین
وز فراق شوی در سوک و انین
ره سپر شد بیدرنگ
شد پری بانو به لشکر پیشرو
لشکری از جنیان آورد نو
خیل تهمورث به ترکستان رسید
رزمگاهی بس بزرگ آمد پدید
داده شد اعلان جنگ
بسته بر گردونه دیو نابکار
گشته ز نیاوند برگردون سوار
بر تن او جوشنی از چرم شیر
نیزه درکف تاخت در میدان دلیر
چون یکی جنگ پلنگ
موی سر آمیخته با موی ریش
بر سرش تاجی چو شاخ گاومیش
عارضش تابنده در ریش سیاه
همچو از ابر سیه، یک نیمه ماه
پیکرش همچون نهنگ
نور مردی از جبینش تافته
قلبها از نعرهاش بشکافته
سرفراز از مردی و آزادگی
دلکش و رعنا به عین سادگی
هم مهیب و هم قشنگ
هر که دیدی آن جمال و زیب و فر
فتنه گشتی بر چنان بالا و بر
آدمی گفتی فری بر خالقش
ور پری دیدیش گشتی عاشقش
زان جمال و وقر و سنگ
پس پری بانو بدید آن شاه را
پیش او اهریمن گمراه را
کرده بر بینیش ز ابریشم مهار
بند گردون بر دو کتفش استوار
چون خری مفلوک و لنگ
شد نهٔکدل، بلکه صد دل شیفته
شعله سر زد زان دل نشکیفته
در زمان فرمان به ترک جنگ کرد
جانب بنگاه خویش آهنک کرد
با دلی پر آذرنگ
نیزه برکف، شهریار کینهخواه
تاخت باگردونه گرد حربگاه
چون به نزدیک صف دیوان رسید
دیو وارون نعره از دل برکشید
جفتهزنهمچون کرنک
کای پریزادان و دیوان، الامان
ز آدمی گشتم غریوان، الامان
پادشاهی بستهام، یادم کنید
بندیم، زین بند آزادم کنید
بگسلید این پالهنگ
دیوزادان آمدند اندر خروش
در سپاه جنیان افتاد جوش
شد پری بانو ازین معنی خبر
داد فرمان تا نجنبد یک نفر
زان غریو و زان غرنگ
اهرمن را شاه بینی برکشید
سوی خیل خویشتن اندر کشید
تازیانه بر سر و رویش نواخت
بیخ نیزه بر دو پهلویش نواخت
برد و بربستشچو سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان نبرد بین دیوان و انسانها روایت میشود. انسانها با استفاده از سنگ و فلاخن به دیو به عنوان دشمن خود حمله میکنند. دیو که از آدمی ناامید شده، به آتشفشان پناه میبرد و برای ایجاد رعب و وحشت آتش میافشاند. در این بین، یک پری زیبا به میدان جنگ میآید و لشکری از جنها را به همراه دارد.
جنگ بین دیوان و آدمی به شدت ادامه دارد و هر دو سمت عزم خود را برای پیروزی جزم کردهاند. دیوان بر فساد و فریب توانا هستند و دیوان نر به زنپرستی اشتغال دارند. سرانجام، رئیس دیوان در میدان جنگ به خشم و جنون دچار میشود و تقاضای ترحم میکند. پری بانو به او گوش میدهد و در نهایت، دیو را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدهد.
در این نبرد، لحن شعر به وصف زیبایی و قدرت شخصیتها میپردازد و تضاد بین نیکی و بدی و جنگ بین انسانها و موجودات ماورایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در دوران قدیم، مردم با استفاده از فلاخن و سنگ به جنگ میرفتند و ابزار جنگی آنها بسیار ساده و ابتدایی بود.
هوش مصنوعی: وقتی که دیو به ستوه آمد و از انسان دور شد، به سمت کوه آتشفشان رفت.
هوش مصنوعی: شعلهای را در دست خود روشن کردهای.
هوش مصنوعی: شامگاهان وقتی انسانهای دلیر خفته بودند و دیگر از جنگ و نبرد خسته شده بودند، آرامش به زندگیشان بازگشته بود.
هوش مصنوعی: آتشفشان دیوی وحشتناک به خواب رفتگان هشدار میدهد و ترس و نگرانی را به آنها منتقل میکند.
هوش مصنوعی: تو شیرینیهای خود را به تلخی تبدیل کردی.
هوش مصنوعی: اگر دختری از جنگل دور شد، در هنگام عبور از دیو، راه را گم کرد.
هوش مصنوعی: کودکان را از آغوش مادران دور کردهای و در دل آنها به دنبال جایگاهی گشتهای.
هوش مصنوعی: وقتی در جنگ ناتوان شدی، تلاش برای پیروزی را رها کن.
هوش مصنوعی: نام مادری به نام اهریمن بود، که مانند پری در شهر زیبایی و جذابیتش در میان بتها میدرخشید.
هوش مصنوعی: اندامی چون چوب خیزران و موهایی حلقهای و بافته شده.
هوش مصنوعی: نوک انگشتان مانند تیرکمان است و به دقت و هدفگیری اشاره دارد. این تصویر به معنای قدرت و توانایی در استفاده از ابزار یا استعداد برای رسیدن به اهداف است.
هوش مصنوعی: در دوران قدیم، نبرد میان انسان و موجودات شرور به نوعی راهحلهایی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: این نزاع و کشمکش از سرزمینهای هند، سند و سیستان آغاز شده و تا مناطق خوارزم، بلخ و بامیان ادامه یافته است.
هوش مصنوعی: کار بهانهای برای دیو تنگ شد.
هوش مصنوعی: دیوها، غولها، جِنها، همزادها و پریها، با تمام دانش و قدرت جادوگری خود.
هوش مصنوعی: در میان آنها از گذشتهها دشمنی وجود داشت و فعالیتهای آنها ناشی از این دشمنی غیرمستقیم بود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید از قید و بندهای اجتماعی و مسائل شرم و آبرو آزاد باشد. در واقع، فردی که به این حالت میرسد، نگرانیها و تعصبهای اجتماعی را کنار گذاشته و میتواند به طور آزادانه و صادقانه زندگی کند.
هوش مصنوعی: مادهٔ دیوانی، به مراتب بدتر از دیوان نر است و کارهایشان پر از فساد، دروغ و شرارت است.
هوش مصنوعی: افرادی که به فنون مختلف، جادوگری و ترفندهای فریب مشغولند، معمولاً در کار غیبت، بدگویی و آرایش ظاهری مهارت دارند.
هوش مصنوعی: تمام وجودش پر از عطر و زیبایی است.
هوش مصنوعی: مردان دیوانهای که عاشق زنان هستند، به عشق زنان زندگی میکنند و این عشق برای آنها مانند یک تجارت و سرمایه محسوب میشود.
هوش مصنوعی: به شکل زن، نشانهای از آداب و سنن آنهاست، که همانند و نشانهای از مکانهای مقدس و عبادتگاههایشان محسوب میشود.
هوش مصنوعی: مانند ملتهای غربی
هوش مصنوعی: چشمها مانند دو مار سیاه و بدخلق از دو طرف بیرون آمدهاند و به هم نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: موهای او سیاه و شب مانند است و چهرهاش مانند صبح، زیبا و درخشان است. بدنش همچون نوری از نقره در شب میدرخشد.
هوش مصنوعی: این بیت به مستی ناشی از نوشیدن شرابی با رنگ زرد اشاره دارد. شاعر به نوعی حال و هوای شاداب و مفرح ناشی از این نوشیدنی را تجسم میکند و به احساساتی که در این وضعیت به وجود میآید، توجه دارد. رنگ زرد میتواند نماد حرارت، سرزندگی و شادابی باشد که در این نوع نوشیدنی نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که جیش دهیوپد به بلخ وارد شد، دیوان به دلیل فرار و ناکامی خود احساس تلخی کردند.
هوش مصنوعی: محل آن معشوق در مرز چین است و من به خاطر جدایی از او در حال سوختن و ناله کردن هستم.
هوش مصنوعی: سریعاً به راه افتاد.
هوش مصنوعی: یک پری زیبا به میدان جنگ آمد و گروهی از جنها را با خود آورد.
هوش مصنوعی: جمعیت تهمورث به سرزمین ترکستان رسید و در آنجا میدان جنگی بسیار بزرگ ظاهر شد.
هوش مصنوعی: جنگ آغاز شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیتی است که یک موجود شیطانی یا بدجنس بر روی چرخش یک وسیله یا وسیلهای که در حال حرکت است، سوار شده است. این موجود از نسل یا نسبی ناپاک بوده و به نوعی به سمتی حرکت میکند که نشانهای از بدی یا نابکاری است. بهطور کلی، این تصویر به دوری از خوبی و نیکی و قرار گرفتن در مسیر شر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: او بر تن خود زرهای از چرم شیر دارد و با نیزهای در دست، در میدان جنگ به دلیرانه حرکت میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی مانند پلنگ به جنگ و جدال میپردازد، نشان از قدرت و شجاعت او دارد.
هوش مصنوعی: موی سر او با موی ریشش در هم آمیخته شده و بر سرش تاجی مثل شاخ گاومیش دارد.
هوش مصنوعی: موهای سیاه او مانند ابر تیرهای میدرخشد که نیمی از ماه را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: اندام او مانند یک نهنگ است.
هوش مصنوعی: مردی وجود دارد که نور از پیشانیاش میتابد و صدای او آنقدر قدرت دارد که دلها را به دو نیم میکند.
هوش مصنوعی: شما به خاطر مردانگی و آزادگیتان، با دلنشینی و زیبایی، در عین سادگی، درخشان و پر افتخار هستید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی هم میتواند ترسناک و وهمانگیز باشد و هم در عین حال زیبا و جذاب.
هوش مصنوعی: هر کس که جمال و زیبایی او را دید، به راحتی فریب جذابیت او را خواهد خورد.
هوش مصنوعی: انسانی را تصور کن که وقتی به خالقش فکر میکند، شگفتزده و مجذوب او میشود و اگر پرندهای را ببیند، به عشق او در میآید.
هوش مصنوعی: از زیبایی، سنگینی و وقار او شگفتزدهام.
هوش مصنوعی: پس پری بانو شاه را دید و اهریمن گمراه را پیش او مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: بر روی بینیاش، به مانند نازکی ابریشم، بندهایی از آسمان آویزان است و بر دو شانهاش به صورت محکم و استوار قرار دارند.
هوش مصنوعی: شبیه به الاغی بدبخت و ازدست رفته که یک پای او هم لنگ است.
هوش مصنوعی: از دل خاموش و بیعشق، نه تنها یک دل، بلکه صد دل عاشق شعلهای برخواست که از آن دل غمگین و پژمرده زنده شد.
هوش مصنوعی: در زمان فرمان، وقتی که جنگ را ترک کرد، به سمت محل خود رفت و با نواختن، آهنگی را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: دلش شاد و پر از شور و شعف است.
هوش مصنوعی: شهریار کینهجو با نیزه در دست، به میدان جنگ هجوم آورد و به سرعت با گردونهاش به جولان درآمد.
هوش مصنوعی: وقتی به جایی نزدیک صف دیوان رسید، مانند یک دیو، نعرهای از دل برآورد.
هوش مصنوعی: دو نفر که مانند کرنک با هم همکاری میکنند.
هوش مصنوعی: ای موجودات زیبا و نیکو، من از آدمی به شدت ناامید و سرخورده شدم. نگران و آشفتهام!
هوش مصنوعی: من صاحب قدرتی هستم، اما به یاد من باشید که در این بند و اسارت به سر میبرم، مرا از این بند رها کنید.
هوش مصنوعی: این پالهنگ را پاره کنید.
هوش مصنوعی: از راه دیوانهها صداهایی به گوش میرسد و در میان لشکر موجودات عجیب و غریب، تحرک و جنب و جوش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: پری بانو از این موضوع آگاه شد و دستور داد که هیچ کسی حرکتی نکند و در جا بایستد.
هوش مصنوعی: از آن سر و صدا و آن آواز پرهیجان
هوش مصنوعی: اهریمن را مانند پادشاهی ببینی که او را به سمت گروه خود فرا میخواند و به جمع خود میکشد.
هوش مصنوعی: ضربهای محکم و سفت بر سر و صورت او وارد کرد و نیزه را بر پهلویش کوبید.
هوش مصنوعی: او مانند سنگ سخت و محکم بود، و هیچ چیزی نتوانست او را از پای درآورد یا تسلیمش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.