گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

ای مدیری که ز نوک قلمت

تیر در دیدهٔ اهل نظرست

هیکل نحس تو و اخلاقت

هر یکی از دگری زشت‌ترست

تویی آن حلقهٔ مفقوده که او

بین بوزینه و جنس‌ بشرست

هر گزافی که به عالم علمست

هر دروغی که به گیتی سمرست

در سیه‌نامهٔ تو مندرجست

در ورق‌پارهٔ تو منتشرست

فکرهای کج و بی‌معنی تو

همچو احکام ستاره شمرست

هرکه را مدح کنی منفعلست

هرکه را قدح کنی مفتخرست

با تو ای مظهر خر، چه‌توان کرد

تف به گور پدر هرچه خرست‌!

 
sunny dark_mode