ای مدیری که ز نوک قلمت
تیر در دیدهٔ اهل نظرست
هیکل نحس تو و اخلاقت
هر یکی از دگری زشتترست
تویی آن حلقهٔ مفقوده که او
بین بوزینه و جنس بشرست
هر گزافی که به عالم علمست
هر دروغی که به گیتی سمرست
در سیهنامهٔ تو مندرجست
در ورقپارهٔ تو منتشرست
فکرهای کج و بیمعنی تو
همچو احکام ستاره شمرست
هرکه را مدح کنی منفعلست
هرکه را قدح کنی مفتخرست
با تو ای مظهر خر، چهتوان کرد
تف به گور پدر هرچه خرست!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد و تمسخر مدیری میپردازد که نه تنها در کار خود ناموفق است، بلکه رفتار و خلق و خوی او نیز به شدت زشت و ناپسند است. او را به عنوان یک حلقه مفقوده بین حیوانات و انسانها معرفی میکند و به فساد و ناراستیهای او اشاره میکند. شاعر تأکید میکند که افکار و نظریات او بیمعنا و غلط هستند و به ما میفهماند که هر کسی که تحت تأثیر او قرار گیرد، متضرر میشود. در نهایت، شاعر با بیان بیاحترامی به او، ابراز میکند که هیچ امیدی به او و رفتارهایش نیست.
هوش مصنوعی: ای مدیر، تو که با نوشتن خود، بر دل اهل فهم و نظر اثر میگذاری و آنها را تحت تأثیر قرار میدهی.
هوش مصنوعی: اندام نحس تو و خلق و خوی تو، هر یک از دیگری زشتتر است.
هوش مصنوعی: تو در حقیقت آن حلقهٔ گمشدهای که ارتباط بین میمون و انسان را برقرار میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا به عنوان علم شناخته میشود، حقیقت ندارد و هر دروغی که در این جهان وجود دارد، نیز تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: در نوشتههای تاریک و غمانگیز تو، حقیقتی از وجود تو نوشته شده و بر روی کاغذ پراکنده است.
هوش مصنوعی: اندیشههای نامرتب و بیهدف تو شبیه به قوانین و قواعدی است که از حساب ستارهها گرفته شده است.
هوش مصنوعی: هر کس را که تحسین کنی به نوعی تحت تاثیر قرار میگیرد و ممکن است احساس ضعف کند، در حالی که هر کس را که سرزنش کنی، احساس غرور بیشتری میکند و ممکن است خود را بالا بکشد.
هوش مصنوعی: با تو ای نمایندهی افکار بیارزش، چه میتوان کرد؟ بگذار به خاک سپرده شود هر چه افکار احمقانه است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رخت از ماه و لبت از شکرست
آنت ازین وینت از آن خوبترست
بر رخت بوسه کجا شاید داد؟
که نظر نیز محل نظرست
نه میان نیست میان تو ز لطف
[...]
این نوارقام قدیمیفهرست
به رقمجای قدم باز فرست
باغ و راغ من خونین جگرست
نفسی کز دل من تنگ ترست
ز آنچه آن سرو بخود می پیچد
پیچش طره و تاب کمرست
بیزبان باش، نبینی که قلم
[...]
ای دریغا که بشر کور و کرست
وز سرانجام جهان بیخبرست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.