گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

رفت از ایران قوام‌ سلطنه زانک

پهنه کوچک بدُ و نبرد بزرگ

روی ازین ره بتافت زيرا بود

راه باريک و ره‌نورد بزرگ

پاره شد نسخهٔ پزشک‌، آری

خسته‌ بود این‌ مریض و درد بزرگ

او نگنجید در عمل که بدند

فکرها خرد وکارکرد بزرگ

او خردمند بود و خلق عوام

مملکت‌ تنگ بود و مرد بزرگ

 
 
 
شمارهٔ ۱۱۷ - بعد از هجرت قوام ا‌لسلطنه در به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ملک‌الشعرا بهار

شاد باش ای وثوق دولت و دین

که تو را روزگار کرد بزرگ

گر مهمات سخت ییش آید

سهل گیرش که شد نبرد بزرگ

کارهای بزرگ و صعب و درشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه