منم که خط غلامی دهم به نیم سلام
دل من است که قانع شود به یک پیغام
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان خوشست که در عشق بگذرد ایام
من آن مقام بلند از کجا به دست آرم
که عاشقانه بیایم در آن بلند مُقام
من آن نیام که هلال از تمام نشناسم
مه دو هفته هلال است و عارض تو تمام
چراغ وصل بیفروز و حجره روشن کن
که آفتاب جدایی رسیده بر لب بام
غمم بکشت که خوبان چرا ندانستند
که خدعهباز کدامست و عشق، باز کدام
به نام عشق، که از عشق رخ نخواهم تافت
اگر دچار ملامت شوم و گر بدنام
بهار باشد و بس، آن که در ارادت دوست
کشیده طعنهٔ کفر و ملامت اسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با بیانی عاشقانه و ملتهب از احساسات خود صحبت میکند. او به قانع شدن دلش به یک پیغام اشاره میکند و به بیثباتی زمانه معترف است. او آرزومند است که در عشق، ایام را سپری کند و به مقام بلندی در عشق برسد. شاعر خود را همچون نی میبیند که نمیتواند هلال را بشناسد و تنها زیبایی از محبوبش را میبیند. او از جدایی و درد آن سخن میگوید و به چراغ وصالی که روشن شود، نیاز دارد. در آخر، شاعر یادآوری میکند که عشق واقعی مستلزم تحمل ملامت و رنج است، و عشقش خالص و فراتر از هر قضاوت و ملامتی است.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که هرگاه با نیمسلامی خود را معرفی کنم، میدانم که دل من با یک پیغام ساده راضی و آرام میشود.
هوش مصنوعی: اکنون که روزگار همواره در حال تغییر و بیثباتی است، تنها چیزی که خوب و زیباست این است که ایام با عشق سپری شود.
هوش مصنوعی: من از کجا میتوانم به آن جایگاه والا دست پیدا کنم تا بتوانم با عشق و اشتیاق در آنجا حضور پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: من مثل نی نیستم که فقط هلالهای کمنور را ببینم، بلکه تو را که تمام و کامل هستی، میشناسم. عارض تو همانند ماهی است که در شبهای کامل درخشان است.
هوش مصنوعی: چراغ عشق را روشن کن و محیط خود را نورانی بگردان، زیرا وقت جدایی همانند آفتابی در حال غروب است که به زودی بر بام میرسد.
هوش مصنوعی: غم من به حدی رسید که زیبایان متوجه نشدند که چه کسی دروغگو و فریبکار است و عشق واقعی چیست.
هوش مصنوعی: به نام عشق، هیچگاه از عشق روی برنخواهم گرداند، حتی اگر مورد سرزنش قرار بگیرم یا بد نام شوم.
هوش مصنوعی: بهار فقط بهار است، اما کسی که به دوستش عشق میورزد، در عوض با تهمتهایی چون کفر و سرزنشهایی از جنس دین مواجه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.