ز دلبر بوسهای تاوان گرفتم
پس از عمری خسارت جان گرفتم
به آسانی مرا تاوان نمیداد
زمین بوسیدم و دامان گرفتم
نشستم در دل مشکلپسندان
من این اقلیم سخت آسان گرفتم
سگی گر در سر راهم کمین کرد
برایش زیر دامان نان گرفتم
به دیوار دلم گر نقش کین بود
من آن را درگچ نسیان گرفتم
بدی را نیکویی دادم مکافات
دهان سفله با احسان گرفتم
خریدارم شدند ارباب معنی
که نرخ مهر خوبش ارزان گرفتم
نکردم رغبت کالای گیتی
که اینجا خویش را مهمان گرفتم
نبردم حسرت بالا نشینی
تواضع را بهین آرمان گرفتم
حسد را ره ندادم در دل خوابش
حذر زآن آتش سوزان گرفتم
دربغا مدتی کاندر سیاست
ز نادانی ره شیطان گرفتم
نمودم خیره صرف میل مخلوق
مواهب آنچه از یزدان گرفتم
دو ده سال اندرین تاریک دوزخ
که آن را روضهٔ رضوان گرفتم
به امید نجات ملک، خود را
بشیر شوکت و عمران گرفتم
برای قوت گرگان گرسنه
ز شیرگرسنه ستخوان گرفتم
عصایی اژدهاوش در دو انگشت
بسان موسی عمران گرفتم
به جادویی سر ضیغم خلیدم
به سحاری دم ثعبان گرفتم
اگر داد کسی دادم به پیدا
وگر دست کسی پنهان گرفتم
به پیدا و به پنهان زان جماعت
عوض دشنام بیپایان گرفتم
فقیران خصم صاحبدولتانند
من این درس از دبیرستان گرفتم
سیاستپیشه دولتمند گردد
چرا من زین عمل خسران گرفتم
نشستم با امیران و فقیران
ز خاص و عام دل یکسان گرفتم
چو سنخیت نبود اندر میانه
صداقت دادم و بهتان گرفتم
ز استقلال و آزادی و قانون
به پیش دیده شادروان گرفتم
شدم سرگرم مشتی اعتبارات
وز آن اوهام خوش عنوان گرفتم
شدم غافل ز تقدیر الهی
پی آبادی ایران گرفتم
ز غفلت عصر محنتزای خود را
قیاس از عهد نوشروان گرفتم
چه محنتها که در تبعید دیدم
چه عبرتها که از زندان گرفتم
ندانستم که محکوم زوالیم
طبیعت را چو خود نادان گرفتم
ره رنج خود و آسایش خلق
به هنجار جوانمردان گرفتم
پیاپی شسته دست از جان شیرین
مکرر ترک خان و مان گرفتم
ز سال بیست تا نزدیکی شصت
جوانی دادم و حرمان گرفتم
ندیدم قدردانی هیچ از این قوم
گروهی سفله را انسان گرفتم
نکردم خدمت بیگانه زآن رو
چنین بادافره از خویشان گرفتم
به گرد تیه ناکامی چهل سال
گذر چون موسی عمران گرفتم
دوای تلخکامی بینیازیست
به درد خود من این درمان گرفتم
به خالق رو کنم اکنون که امید
ازین مخلوق بیایمان گرفتم
پس از یزدان پناهم جز رضا نیست
کزو روز ازل پیمان گرفتم
مگر بپذیردم شاه خراسان
که من از حضرتش فرمان گرفتم
گرم روزی به خدمت بازخواند
همانا عمر جاویدان گرفتم
کند آزادم از شر سیاست
که راه وادی خذلان گرفتم
توانم دید خود یارب که روزی
مکان در آن بلند ایوان گرفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تجارب و سختیهایی است که شاعر در زندگی پشت سر گذاشته و درسهای زیادی از آن گرفته است. شاعر از بوسهای که بر دلبر داده و تاوان آن را پرداخت کرده، سخن میگوید و از فداکاریها و تلاشهایش برای نیکوکاری و بشردوستی یاد میکند. او در عین حال از درد و رنجهایی که در تبعید و زندان تحمل کرده، عبرت گرفته و به نقش سیاست در زندگی انسانها اشاره میکند. شاعر به تواضع و دوری از حسادت پرداخته و از تأملاتش درباره استقلال، آزادی و قانون سخن میگوید. او همچنین به ناامیدی از برخی مردم و بیتوجهیها اشاره دارد و در انتها به امید و توکل به خداوند به عنوان پناهگاه خود اشاره میکند. این شعر در کلیت خود حکایت از پایداری، درس گرفتن از سختیها و تلاش برای بهبود زندگی دارد.
هوش مصنوعی: از محبوبم یک بوسه گرفتم و بهدنبال آن پس از سالها، جانم را بهدست آوردم.
هوش مصنوعی: به راحتی زمین مرا مجازات نمیکرد؛ چون من با احترام و ارادت به او نزدیک شدم و به دامانش چنگ زدم.
هوش مصنوعی: به دل کسانی که سختگیر و مشکل پسند هستند نشستم و توانستم این سرزمین دشوار را برای خود آسان کنم.
هوش مصنوعی: اگر در راه من سگی کمین کرده باشد، برای او نان برداشتم و زیر دامانم گذاشتم.
هوش مصنوعی: اگر در دل من چیزی از کینه و دشمنی وجود داشته باشد، آن را با گچ فراموشی بپوشانده و نادیده میگیرم.
هوش مصنوعی: من به جای بدی که از کسی دیدم، کار نیکی انجام دادم و با لطف و احسان پاسخ بدی او را دادم.
هوش مصنوعی: مشتریان من فهمیدند که ارزش محبت و دوستیاش برای من بسیار زیاد است، اما من توانستم آن را با قیمتی مناسب به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: من تمایل به داشتن چیزهای دنیوی ندارم، چرا که در این دنیا خودم را مهمان میدانم.
هوش مصنوعی: من حسرت این را ندارم که در موقعیت بالا و برجستهای باشم، بلکه به بهترین هدفم که تواضع است، قانع شدهام.
هوش مصنوعی: در دل خود جایی برای حسد نگذاشتم و از آتش سوزان آن پرهیز کردم.
هوش مصنوعی: مدتی در اثر نادانی به راهی نا درست و شیطانی روی آورده بودم، اما اکنون در سیاست و دیگر امور، به درک و آگاهی بیشتری دست یافتهام.
هوش مصنوعی: من در برابر زیباییهای آفرینش به تماشای چیزهایی پرداختم که از خداوند بخشیده شده است.
هوش مصنوعی: در طی دو دهه در این جهنم تاریک گذرانیدم، ولی توانستم آن را به بهشتی زیبا تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: به امید اینکه کشور نجات یابد، خود را به عنوان ندا دهندهی شکوفایی و آبادانی معرفی کردم.
هوش مصنوعی: برای تامین نیاز گرگان گرسنه، از گوشت شیر گرسنه خوردم.
هوش مصنوعی: من عصایی به شکل اژدها در دو انگشت خود مانند موسی، پسر عمران، گرفتم.
هوش مصنوعی: در جادوی شیر غرق شدم و در صبح سحری به دام مار افتادم.
هوش مصنوعی: اگر به کسی بهطور علنی کمکی کردهام و یا اگر بهطور مخفیانه دستی را گرفتهام، این عمل نشاندهندهٔ نوع رفتار و شخصیت من است.
هوش مصنوعی: از آن جمع، به صورت آشکار و نهان، به جای ناسزای زیاد، چیزی دریافت کردم.
هوش مصنوعی: بیپولها و کمدرآمدها دشمنان ثروتمندان هستند، این را من از دوران تحصیل یاد گرفتم.
هوش مصنوعی: دولتمردانی که به سیاستورزی مشغولند، موفق میشوند و به ثروت میرسند، اما من چرا از این عمل ضرر کردم و کامیاب نشدم؟
هوش مصنوعی: نشستم با افراد ثروتمند و بیپول، از هر گروهی، و به دل همه یکسان نگاه کردم.
هوش مصنوعی: وقتی شباهتی در میان نبود، من صداقت را انتخاب کردم و به دیگران نسبت ناروا دادم.
هوش مصنوعی: من به خاطر استقلال، آزادی و قانون جلوتر از دیگران قدم برداشتم و با شادی به این مسیر ورود کردم.
هوش مصنوعی: من مشغول باورهایی شدم که در ظاهر زیبا و دلنشین به نظر میرسند و از آنها اطلاعات و تحلیلهایی را به دست آوردم.
هوش مصنوعی: من از سرنوشت و تقدیر الهی غافل شدم و به دنبال آبادانی ایران رفتم.
هوش مصنوعی: از فراموشی و بیتوجهی به مشکلات زمان خود، به یاد دوران نوشروان افتادم و آن را با وضعیت فعلی خود مقایسه کردم.
هوش مصنوعی: در دوران تبعید، تجربههای تلخی را پشت سر گذاشتم و از دوران زندان، درسهای مهمی گرفتم.
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که به سرنوشت زوال دچار شدم، چرا که خودم را مثل یک نادان درک کرده بودم.
هوش مصنوعی: من مسیر سختی را برای رسیدن به آرامش مردم انتخاب کردم، همچون جوانمردان که همواره در پی خوبی و نیکی هستند.
هوش مصنوعی: من بارها و بارها از جان شیرین خود دست کشیدم و از خانه و کاشانهام جدا شدم.
هوش مصنوعی: از بیست سالگی تا نزدیکی شصت سالگی، جوانی خود را صرف کردم و در عوض حسرت و ناکامی به دست آوردم.
هوش مصنوعی: هیچ قدردانی از این گروه حقیر و پست ندیدم، به همین خاطر انسانیتی در آنها مشاهده نکردم.
هوش مصنوعی: من به بیگانگان خدمت نکردم، از همین رو این طوفان را از نزدیکان خود دریافت کردم.
هوش مصنوعی: پس از چهل سال سختی و ناکامی، مانند موسی بن عمران که در دورانی دشوار بود، من نیز در همین وضعیت قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: برای رفع تلخی و ناکامی، نیازی به چیزی جز بینیازی نیست. من خودم برای دردهایم، این درمان را پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: حالا که به مخلوق بیایمان امیدی ندارم، به خالق مراجعه میکنم.
هوش مصنوعی: بعد از خدا، هیچ پناهگاهی جز خشنودی او نیست که از روز آغازین وجودم، از او پیمان گرفتهام.
هوش مصنوعی: آیا امکان دارد که بپذیرم پادشاه خراسان که من از او دستور گرفتم؟
هوش مصنوعی: اگر روزی دوباره به خدمت او برگردم، به راستی که عمر بیپایانی را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: مرا از آزار سیاست رها کن که به راهی پر از ناامیدی و یأس رفتهام.
هوش مصنوعی: یعنی میتوانم به یاد بیاورم که روزی در جایی با چشمانداز بالا و زیبا زندگی کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.