عید قربان آمد ای جان جهان قربان تو را
جلوهای کن تا شود جانها فدای جان تو را
من شوم قربان تو را تا زنده مانم جاودان
زنده ماند جاودان آنکو شود قربان تو را
زلف ورخسارت نشان ازکفر و ازایمان دهند
زین قبل فرمان رسد برکفر و بر ایمان تو را
حیله و دستان مکن در دلبری با دوستان
زانکهخود بخشند دل، بیحیله ودستان تو را
گرچه با من عهد و پیمان بستی اندر دوستی
پایداری نیست برآن عهد و آن پیمان تو را
عهد بشکستی و بگشودی در جور و ستم
نیست گوئی بیمی از شاهنشه ایران تو را
انکز آغازشهی باملک خویشاین وعدهداد:
آمدم من تا کنم یکباره آبادان تو را
داد رکنالدوله را منشور ملکشرق وگفت
ای خراسان کردم از این ره قوی ارکان تو را
ای خدیو شرق ای سر خیل ابناء ملوک
وی که شه بگزیده از امثال و از اقران تو را
کس نکوهش کرد نتواند مراگاه سخن
گویم ار خاقان بن خاقان بن خاقان تو را
نیز از من کس نتاند خواست برهان و دلیل
خوانم ار سلطان بن سلطان بن سلطان تو را
از بنیالخاقان کنون یزدان تو را برترکشید
باش تا از جمله گیتی برکشد یزدان تو را
مر تو راکس نیست مدحتخوان به گیتی چون بهار
گرچهاکنون جمله گیتی کشته مدحتخوان تو را
تا همی باشد به گیتی نام از افریدون و جم
باد فر و حشمت افزونتر ازاین و آن تو را
اینهنوز آغاز فر و حشمت و اجلال تو است
باش تا کیوان ببوسد پایه ی ایوان تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عید قربان اشاره کرده و از محبت و فدای جان محبوب خود صحبت میکند. او میگوید که آماده است تا جان خود را فدای محبوب کند و در این مسیر، زنده و جاویدان بماند. زیبایی محبوبش را نشانههایی از کفر و ایمان میداند و بر این باور است که هیچ حیلهای در محبت با دوستان کارساز نیست. شاعر به عهد و پیمان شکستهی محبوب اشاره کرده و از بیپروایی او در قبال ستمها میپردازد. او همچنین به احترام و مقام رکنالدوله و نامهای بزرگ تاریخ مانند افریدون و جم اشاره کرده و میگوید که زیبایی و بزرگی محبوبش بیشتر از اینها خواهد بود. در نهایت، به آینده و عظمت محبوب اشاره دارد که فر و حشمتش بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: عید قربان فرارسیده است، ای محبوب من. برای تو نمایشی به نمایش بگذار تا جانها فدای جان تو شود.
هوش مصنوعی: من برای تو فدا میشوم تا همیشه زنده بمانم، و آن کسی که برای تو فدا شود، همیشه زنده خواهد ماند.
هوش مصنوعی: موهای سیاه و چهره زیبایت دلیلی بر کفر و ایمان است. از این رو، فرمانی به تو میرسد که بر اساس کفر و ایمان تو صادر میشود.
هوش مصنوعی: در عشق و دوستی، نباید از ترفندها و فریبکاریها استفاده کنی، زیرا دوستان واقعی خودشان با یک دل و بدون نیاز به حیله، عشق و محبتشان را نثار تو میکنند.
هوش مصنوعی: هرچند که تو با من قرار و دوستی داشتی، اما در این دوستی وفای به عهد و پیمان تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو نسبت به عهد و پیمانی که بستهای، وفادار نبودی و در ظلم و ستمی که میکنی، گویی ترسی از پادشاه ایران نداری.
هوش مصنوعی: من در آغاز سلطنت و با قدرت خود، به تو وعده میدهم که به زودی میآیم تا به یکباره تو را آباد کنم.
هوش مصنوعی: رکنالدوله، نامهای بهعنوان دستور و فرمان به ملکشرق دریافت کرد و به او گفت: «ای خراسان، من بر اساس این نامه، به تو قدرت و استحکامی میبخشم.»
هوش مصنوعی: ای سرور شرق و فرمانده جمعی از فرزندان شاهان، تو که از میان همنظیران و همسنخهای خود برگزیده شدهای.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند مرا سرزنش کند، حتی اگر به بزرگترین پادشاهان نیز نسبت دهی. من در هر حال میتوانم سخن بگویم.
هوش مصنوعی: هیچکس از من نتوانسته است که برهان و دلیلی بخواهد، حتی اگر تو فرزند سلطانهایی باشی.
هوش مصنوعی: یزدان تو را از میان نسل پادشاهان بالا برده است، تا در میان جهانیان تو را برتر سازد.
هوش مصنوعی: تو را کس نیست که در این دنیا تو را ستایش کند، مثل بهار که اکنون همهی دنیا در غم و اندوه است؛ اما تو همچنان مورد ستایش هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام افریدون و جم در دنیا باقی است، تو نیز باید فر و شکوهی بیشتر از این افراد داشته باشی.
هوش مصنوعی: این هنوز شروع شکوه و عظمت توست. صبر کن تا ستارهی کیوان، پایهی ایوان تو را ببوسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با چنین جرمی نراندم از دل ویران تو را
این قدرها جای در دل بوده است ای جان تو را
ساحری گویا با چندین خطا چون دیگران
راندن از چشم و برون کردن ز دل نتوان تو را
از خدا بهر تو خواهم صد بلا اما اگر
[...]
حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا
چشمعصمت سرمهخواندگرد دامان تو را
بسکه بر خود میتپد از آرزوی ناوکت
میکند در سینه دل همکار پیکان تو را
در تماشایت همین مژگان تحیر ساز نیست
[...]
من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را
کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را
گر بدینسان نرگس مست تو ساغر میدهد
هوشیاری مشکل است البته مستان تو را
وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست
[...]
چین ابرو خون چکاند مد احسان تو را
آب حیوان جان فشاند لعل مرجان تو را
خضر بر کوثر نشاند خط ریحان تو را
شرم حسن آیینه داند روی تابان تو را
ای که در هر نیکوئی آراسته یزدان تو را
جمله داری خود، چه گویم این تو را یا آن تو را
کرده یزدانت همی انباز با حور بهشت
وانچهبخشد حور را بخشیده صدچندان تو را
درکنار خویشتن پرورده رضوانت به ناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.