آن اختری که کرد نهان چندگه جمال
امروز شد فروزان از مطلع جلال
از مطلع جلال فروزان شد اختری
کز چشم خلق داشت نهان چندگه جمال
یکچندکرد روی پی مصلحت نهان
واینک طلوع کرد دگر ره به فر و فال
سالی سه رخ نهفت گر از آسمان ملک
تابنده بود خواهد زبن پس هزار سال
چون در فراق او دل یک ملک شد نژند
فر ملک تعالی گفتش الاتعال
گاه وصال آمد و هجران شد اسپری
هجران چو اسپری شد آید گه وصال
چونتافت روی تربیت از این خجسته ملک
فرسوده گشت ملک و دگرگونه گشت حال
چون پور برخیا ز در جم برفت وگشت
خاتم اسیر پنجه دیو سیهمآل
کالیوه شد هنرور و نستوده شد هنر
افسانه گشت دانش و بیمایه شد کمال
آزاده مردمان را دریوزه کشت فر
دربوزه پیشگان را فرخنده گشت فال
چون دید ذوالجلال تبه، روزگار ملک
بر روزگار ملک ببخشود ذوالجلال
وانگه یکی فرشته برانگیخت تا به قهر
خاتم برون کشد زکف دیو بدسگال
ناگه زگردش فلک باژگون سریر
خورشید خسروی را شد نوبت زوال
بر عادت زمانه پس از آن خجسته شاه
ملک زمانه یافت بدین خسرو انتقال
چون ملک یافت رونق و یکرویه گشت کار
مر خواجه را رسید ز شاه جهان مثال
کای بیتوگوش خلق به بیغارهٔ حسود
وی بیتو جان خلق به سرپنجهٔ نکال
اکنون مرا رسید جهان داوری و کرد
شاه جهان به روضه فردوس ارتحال
بیرون ممان و کشور ما را پذیره شو
ورنه پذیره گردد این ملک را وبال
صدر جهان وزیر معظم چو این شنید
چاره ندید امر ملک را جز امتثال
بنگاه خود بماند و به ایران کشید رخت
با لطف کردگاری و با فر لایزال
بوسیده پای خسرو و بگرفته دست بخت
بگشوده روی رامش و بسته در ملال
ای خرگه وزارت، رو بر فلک بناز
وی مسند صدارت، شو بر جهان ببال
ای خصم دیو سیرت، نالان شو و مخند
وی ملک دیده محنت، خندان شو و منال
کامد به فر بخت دگرباره سوی تو
صدر فلک مقام و عید ملک خصال
فرخنده فر اتابک اعظم امین شاه
دستور بینظیر و خداوند بیهمال
رایش ستارهسیرت و جودش سحاب فعل
عزمش سپهر پویه وحزمش زمین مثال
از اوگزیده منظرهٔ فرهی طراز
وز او گرفته آینهٔ خسروی صقال
پاسش زگرگ نائبه بشکسته چنگ و ناب
بأسش ز باز حادثه پرکنده پر و بال
باکین او بنالد گردون کینهتوز
با خشم او نتابد دنیای مردمال
رایش ز روی مهر درخشان برد فروغ
کلکش ز پشت شیر نیستان کشد دوال
آنجاکه خنگ همت عالیش زد قدم
در هم گسست توسن اندیشه را عقال
مال و زر است به ز همه چیز پیش خلق
وتن خواجه راست نام نکو به ز زر و مال
صدرا ز بخت، منظری افراشتی بلند
چندان که بر فرازش برنگذرد خیال
عزم تو را به پونه نپوید همی نسیم
حزم تو را به پایه نپاید همی جبال
روی صدارت از تو فزاید به مهر، نور
صدر وزارت از تو فرازد به چرخ بال
خوی تو مهرگستر و روی تو مهرفر
جود تو خصم مال و وجود تو خصم مال
دربا و ابر را تسودی دگر حکیم
گر دیدی آن دل هنری وان کف نوال
دارد زگال با دل خصم تو نسبتی
زان رو زنند آتش سوزنده در زگال
عینالکمال باد ز پیرامن تو دور
ای یافته ز فر تو ملک ملک کمال
تا درخورکنار تو گردد عروس بخت
زینت بسی فزود به رخ بر زخط و خال
نک آرمیده در برت آن خوبرو عروس
گو خصم رو برآر همه روزه قیل و قال
آنان که لب به یاوه گشودند پیش از این
اکنون چرا شده است زبانشان به کام لال
تا برفروختی رخ بخت اندربن بساط
در جان دشمن تو بلا یافت اشتعال
شهباز از این سپس نزند پنجه بر تذرو
ضرغام ازین سپس نکند حمله بر مرال
گاه آمده است تاکه سرانگشت خودگزند
آنان که خواستند به کار تو اختلال
یزدان به خواست درتو بزرگی و فرهی
رخ تافتن ز خواهش یزدان بود محال
صدرا صبوری آن ملک شاعران طوس
کز نعمت تو داشت بسی حشمت و جلال
در باغ مدحت تو نهالی نشاند و رفت
و اینک به دولت تو برآورده شاخ و بال
مدح تو جز بهار نگویدکس اینچنین
با بهترین معانی و با بهترین مقال
گر زانکه شعرگفتم شعری بود بدیع
ور زانکه سحر کردم سحری بود حلال
بادا قرین اختر جاه تو نجم سعد
بادا مطیع بخت جوان تو چرخ زال
کام تو باد با لب آن شاهدی که برد
از خلق، دل به طرهٔ خمیدهتر ز دال
بنگاه نیکخواه تو پر خلخی نگار
پهلوی بدسگال تو پر هندوی نصال
از نیکوان بساط تو بنگه پری
وز لعبتان سرای توی چون مرتع غزال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به توصیف و ستایش یک شخصیت برجسته و با جلال میپردازد که مدتها پنهان بوده و اکنون درخشش و شکوه خود را نشان داده است. این شخصیت در گذشته مشکلاتی را تجربه کرده و اکنون زمان وصال و آرامش فرارسیده است. شاعر بیان میکند که دنیای پُر از درد و غم در سایه ناامیدی و فقدان این شخصیت دچار تنش شده و حالا با بازگشت او، زمانه دگرگون میشود.
شاعر از رنجهای گذشتگان و تحولات تاریخی سخن میگوید و تأکید میکند که شخصیت مذکور با فضائل و نقاط قوت خود، میتواند باعث رونق و شادابی در دنیای اطرافش شود و نیکوکاران و هنرمندان را به سمت ترقی سوق دهد. همچنین، ثروت و شرف او مورد ستایش قرار میگیرد و امید به آیندهای روشن و پربرکت از جانب او ابراز میشود.
در نهایت، شاعر آرزوی خوشبختی و پیروزی برای این شخصیت و اثرات مثبت او بر دنیا و مردمانش را میکند، و مدح و ستایش خود را با زبانی زیبا و پرمعنا ابراز میسازد.
هوش مصنوعی: اختری که مدتی پنهان بود و زیباییاش مشخص نبود، امروز با شکوه و جلالش دوباره درخشان شده است.
هوش مصنوعی: از آغاز روشنایی، ستارهای درخشان پدیدار شد که زیباییاش برای مردم قابل مشاهده نبود و در سایهای از پنهانی قرار داشت.
هوش مصنوعی: مدتی بر روی راهی که به نفع او بود تمرکز کرد و حالا با ظهور جدیدی، مسیری دیگر برای درخشش و سرنوشتش پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: اگر در هر سال سه بار چهرهی نورانی آسمان ملک درخشان نمایان شود، آنگاه باید از این به بعد پس از هزار سال همچنان روشن باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که دل من در جدایی او غمگین و پریشان شد، فرشتهای از آسمان گفت: آیا نمیتوانی از غم و اندوه فراتر روی؟
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به وصال و دیدار محبوب میرسیم و گاهی هم از هم دور میشویم. مانند اسبی که در حال دویدن است، وقتی به هم میرسیم و زمانی دیگر از یکدیگر دور میشویم.
هوش مصنوعی: زمانی که نور تربیت بر چهرهات تابید، این سرزمین خوشبخت به حالت فرسوده و تغییر یافتهای درآمد.
هوش مصنوعی: زمانی که فرزند برخیا از درگاه جم خارج شد و به دنیای خارج رفت، خاتم به دام دستان دیوی بدذات افتاد.
هوش مصنوعی: هنرور به اوج خود رسید و ویژگیهای هنری کمتر مورد ستایش قرار گرفت. دانش به افسانه تبدیل شد و کیفیتهای عالی بدون ارزش و اهمیت شدند.
هوش مصنوعی: آزادگان با فقر و نیاز دست و پنجه نرم میکنند، در حالی که افراد مرفه و توانگر در زندگی خود خوشبخت و خوششانس هستند.
هوش مصنوعی: وقتی خداوند بزرگ دید که دنیای سلطنت به فساد و نابودی میرسد، سلطنت را به زمان و سرنوشت دیگر واگذار کرد.
هوش مصنوعی: سپس یکی از فرشتگان را فرستادند تا با قدرت و خشم، آن خاتم را از دست دیو زشتکره بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: ناگهان به خاطر گردش چرخ هفت آسمان، تخت و تاج خورشید که نماد سلطنت است، به زوال و نابودی رسید.
هوش مصنوعی: در پی تغییرات زمان، پس از آن، پادشاه خوشبخت، که فرمانروای دوران است، به این خسرو (شاه دیگر) منتقل شد.
هوش مصنوعی: زمانی که ملک (کشور) رونق و آبادانی یافته و کارها به یک شکل منظم درآمد، مقام والای خواجه را هم اقبال و لطف شاه جهانی به او رساند.
هوش مصنوعی: ای که بدون تو، مردم در چنگ حسادت گرفتارند و جانشان به دست نکبت افتاده است.
هوش مصنوعی: اکنون زمان قضاوت من فرا رسیده و پادشاه جهان به بهشت جاودانه انتقال یافته است.
هوش مصنوعی: از سرزمین ما دور نشو و سرزمین ما را بپذیر، در غیر این صورت این کشور به عذاب و مشکلات دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: وزیر بزرگ جهان وقتی این خبر را شنید، چارهای جز پیروی از دستورات پادشاه پیدا نکرد.
هوش مصنوعی: محل کار خود را رها کرد و به ایران رفت، با نعمت و بخشش خداوند و با قدرتی بیپایان.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که شخصی پای خسرو را بوسیده و دست بخت را گرفته است. او چهرهی شادی را میبیند و درهای غم را بسته است.
هوش مصنوعی: ای کاش که مقام وزارت به آسمان برسی و بر جایگاه صدارت افتخار کنی و بر جهانی که در آن زندگی میکنی، بال و پر بگشایی.
هوش مصنوعی: ای دشمن با روح شیطانی، غمگین باش و نپرسید بخند. در حالی که تو با چهرهای پر از درد و رنج هستی، من باید به تو بخندم و ناراحت نباشم.
هوش مصنوعی: به سبب خوشبختی و سرنوشت، بار دیگر به سوی تو آمدهام. جایگاه و مقام من در آسمان مانند جشن و شادی است.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و بزرگداشت شخصی به نام آتابک اعظم اشاره دارد که به عنوان یک شخصیت برجسته و اصلی در تاریخ شناخته میشود. او به عنوان فردی امین و مورد اعتماد، نقش مهمی در انجام دستورها و تدابیر خود دارد و تواناییهای منحصر به فردی را از خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: رنگ چهرهاش مانند ستارهها درخشان است و بخشش او مانند ابرهایی است که باران میبارند. ارادهاش به اندازه آسمان است که در حال حرکت و پیشرفت است و احتیاطش همچون زمین است که استوار و پایدار است.
هوش مصنوعی: از او یکی جلوهٔ زیبا و دلربا گرفته شده و از او هم آینهای با درخشش شاهانه ساخته شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به وضعیتی اشاره شده است که پس از وقوع یک حادثه ناگوار و خطرناک، قدرت و نیرو از بین میرود. به عبارتی، فاجعهای باعث میشود که نیروی قبلی شکسته و پراکنده شود و دیگر نمیتواند به مانند گذشته مؤثر و کارآمد باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی برگرد در دنیا کینه و حسد داشته باشد، با عصبانیت او، دنیا به سردی و بنبست نمیرسد.
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند خورشید درخشان است و زیباییاش نورافشانی میکند. نیهای کنار شیر در حال حرکت هستند و او در پناه این زیبایی و نور زندگی میکند.
هوش مصنوعی: در مکانی که اراده و همت ضعیف و بیفکر به قدم گذاشتن میرسد، رشتهی تفکر و اندیشه قطع میشود و به عبارتی، شرایطی فراهم میآید که اندیشهها به بیراهه میروند.
هوش مصنوعی: دارایی و پول برای مردم اهمیت زیادی دارد، اما شخصیت و نام نیک انسانی ارزشمندتر از آن است.
هوش مصنوعی: صدرا به لطف و شانس، موقعیتی بسیار بلند را به وجود آورد که هیچ خیال و اندیشهای نتواند از روی آن عبور کند.
هوش مصنوعی: نسیم نمیتواند عزم و اراده تو را منحرف کند و کوهها نیز نمیتوانند از قدرت تو کاسته کنند.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو بر صدر نشینی افزوده شود، نور و اعتبار مقام وزارت نیز از سمت تو به اوج خواهد رسید.
هوش مصنوعی: ذاتی نرم و مهربان داری و چهرهات نورانی و زیباست. بخشش تو دشمن مال و دارایی است، چرا که تو با وجودت از داشتن چیزی کم نمیکنی.
هوش مصنوعی: اگر حکیمی را دیدی که در مورد باران و ابر صحبت میکند، او را با دلی هنرمند و با دستی بخشنده بشناس.
هوش مصنوعی: ز گالی که دل دشمن تو را به آن نسبت میدهند، آتش سوزندهای به دل زغال میزنند.
هوش مصنوعی: تو کامل هستی و دور از تو هیچ عیبی وجود ندارد، ای کسی که از وجود تو ملک و زیبایی به کمال رسیدهاند.
هوش مصنوعی: برای اینکه کنار تو زیباترین عروس بخت شود، زینتها و زیباییهای زیادی به چهرهاش افزوده میشود و خط و خالهایش بهخوبی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: خواب خوشی در آغوش توست، ای زیبای عروس. ای دشمن، هر روز شلوغی و جنجال را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: کسانی که پیشتر سخنانی بیمحتوا و نادرست گفتند، اکنون چرا از گفتن بازمانده و زبانشان بند آمده است؟
هوش مصنوعی: زمانی که تو زیبایی خود را نمایان کردی، بخت و شانس در این عرصه، باعث شد که دشمنان تو دچار دردسر و آسیب شوند.
هوش مصنوعی: پرندهای چون شهباز دیگر بر روی کبکها نمیپرد و شیر وحشی هم دیگر به شکار آهو نمیپردازد.
هوش مصنوعی: گاه پیش میآید که دست خود را به آنها بزنم که میخواهند در کار تو اختلال ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و فرهیختگی را در وجود تو قرار داده است و درخشان شدن آن تنها به خواست او وابسته است؛ بنابراین این امر غیرممکن است که بدون اراده خداوند به دست آید.
هوش مصنوعی: صدرا، صبوری و استقامت آن شاعر بزرگ از طوس است که به خاطر نعمتی که از تو دریافت کرد، بسیار مورد احترام و وقار قرار گرفت.
هوش مصنوعی: کسی در باغ ستایش تو نهالی کاشت و رفت و اکنون آن نهال به برکتی که تو داری، شکوفه زده و بال و پر گرفته است.
هوش مصنوعی: هیچ کلامی جز بهار نمیتواند از تو ستایش کند، زیرا که تو در بهترین معانی و با زیباترین بیان قرار داری.
هوش مصنوعی: اگر شعر گفتم، شعری نو و تازه بود و اگر سحر کردم، سحری بود که بیضرر و مشروع است.
هوش مصنوعی: باشد که اختر نیک بختی همراه مقام تو باشد و بخت جوان تو مطیع و فرمانبردار باشد، همچون چرخ ازل که به تو یاوری کند.
هوش مصنوعی: ای کاش کام تو با لب آن دلبر باشد که دلها را با طرهی خمیدهاش میبرد و میفریبد.
هوش مصنوعی: نگاه کن که نیکخواه تو، درختی پر از شکوفه و زیبایی است، و در عوض، دلخور تو مانند درختی است که میوهای تلخ و ناامیدکننده دارد.
هوش مصنوعی: به زیباییهای افرادی که از خوبیهایشان بهرهمند میشوی، توجه کن و خانهات را مانند مرتع گوزنها پر از سرگرمیهای شاداب و سرزنده بساز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.