آوردهاند که چون شیطان لعین مغضوب شد و از درجهى اعتبار انحراف نمود و به درکات شقاوت رفت، در هر باب فکر کرده به هر قسم حیله فریب دادن آدم را براى خود دست آویز میخواست، بعد از تفکر بسیار، اسباب ساز و هوى بخاطرش رسید بسیار شاد شد و با خود گفت: بیشتر انسان را از این راه مىتوان فریب داد.
دیگر باره متفکر شد، مست کننده را بخاطر آورد، مثل شراب و غیره، باز بسیار خوشحال گردید.
و دیگر در فکر افعال زنان بود و مکر و کید آنها بخاطرش رسید، از این جهت شوق تمام بهم رسانید، زیرا نگاه گوشهى چشم زنان و عشوه و نازشان در نظرش بسیار جلوه گرفت، از شدت خوشى ناگاه برجست و به چرخ آمد و با خود گفت که اکنون کار تمام است!.
پس اى موش! تو خود میگویى که صوفیه اهل تحقیقند، و اهل تحقیق دنیا را به زنان تشبیه کردهاند، زیرا که هر ساعت خود را به رنگى و بویى و عشوهاى ساخته و مردم را فریب داده و آنها بىتوبه و انابت از دنیاى فانى بیرون روند.
پس آنکس که خود را از اهل حقیقت شمارد، باید دورى از آلایش دنیا و خوردن نفس اماره و هوى نماید، زیرا نفس شیطانى و جلوههاى رنگین و عشوههاى شیرین دنیا فریب، هر ساعتى به طریقى و لحظهاى بطورى مردم را از راه بدر میبرد که ندانند و نفهمند.
پس آنکس که تواند خود را از اهل تحقیق شمارد باید خود را از فریب دادن دنیا محفوظ نگاهدارد و سالک مسلک پارسایان گردد و به نور معرفت و حقیقت شناس باشد، و الا اى موش! کسى که خر مهره را نشناسد دعوى جوهر شناسى کند لا شک این دلیل بر جهل و حماقت است.
دیگر گربه گفت:
اى موش! از تو سؤال میکنم جواب مرا به راستى بگو.
موش گفت:
اى شهریار! شما طالب علم و من مرد درویش و گوشه نشین، از این سؤال کردن شما را چه حاصل؟ زیرا بنده اینقدر علم نخواندهام، چگونه جواب دهم؟!.
گربه گفت:
اى موش! در میان علماء جماعتى باشند که به محض اینکه حدیثى و آیتى دانستند در بازار و مدرسه و مسجد و هر جا که با مردم میرسند بحث کج میکنند و حرفهاى باطل میگویند، اما در میان مردم دانا این طریق پسندیده و مقبول نمیباشد بلکه اهل سلسله چون به جنس خود میرسند کمال مهربانى کنند، خصوصاً طلاب علم بعد از آنکه دیگرى داخل در صحبت داشتن شد، تفتیش این معنى میکنند که کدام کتاب خواندهاى؟ و یا کدام باب خواندهاى، آنگاه اگر خواهند که آزمودن درک و قابلیت او کنند از آن کتاب از وى میپرسند.
مثلا اگر تو چیزى از آن خبر نداشته باشى و من از تو بپرسم جاى مساله و تعجب خواهد بود، اما چون قبل از این گفتى که من در تصوف مهارت تمام دارم لهذا بنده میخواهم بدانم که اگر تو در بحث قیل و قال تصوف دلیل و برهانى که ربطى باو داشته باشد چیزى دارید تصدیق قول تو نمایم و اگر نه تو را با؟؟؟ گرفتار سازم تا دیگر در تصوف لاف و گزاف بیجا نزنى و رد علماى دین مبین نکنى! و خر مهره بجاى در شاهوار در بازار صرافان روشندل جلوه ندهى و بشرط اینکه در مکر و حیله در بندى و در جادهى انصاف درآئى و دیده و دل را بگشائى و از روى عقل و درک و شعور تدبیر و تفکر متوجه گفتار من شوى و از هر جا که حرفى داشته باشى بگوئى و در جائیکه بدانى سخن من راست و درست است از روى اخلاص تصدیق کنى و بحث کج و عناد فرو گذارى تا حق از باطن و باطل از حق ظاهر و آشکار گردد و دیگر آنچه از تو بپرسم بمکر و حیله و بحث جواب ندهى و دم نزنى تا که شاید باطن شرع انور عاقبت تو را دستگیرى کند، نه اینکه مثل عمل قاضى غزنوى که او را بواسطهى بد نهادى و سوء نیت با کنیز تاجر؟ خدایتعالى بدست حسین میمندى گرفتار ساخت.
موش گفت:
اى شهریار مقدمهى او چونست بیان فرما!.
گربه گفت:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شیطان، پس از اینکه از درگاه الهی طرد شد، به فکر فریب دادن انسانها افتاد و به این نتیجه رسید که میتواند آنها را با وسوسههای مختلف، به ویژه از طریق مواد مخدر و جذابیتهای ظاهری زنان، گمراه کند. او بر این باور است که انسانها به سادگی تحت تأثیر ظاهر و فریب دنیا قرار میگیرند.
در این میان، موش که در مقام صوفی و جوینده حقیقت قرار دارد، به دوستی به نام گربه میگوید که علمای واقعی باید از فریب دنیا دوری کنند و به حقیقت و معرفت بپردازند. سپس گربه از موش درخواست میکند تا درباره تصوف و علم خود به وضوح صحبت کند و از او میخواهد تا در بحثها از انصاف و حقیقت پیروی کند و از کجرویها اجتناب کند.
در این گفتگو، اهمیت حقایق در برابر ظاهرسازی و فریبهای دنیا مطرح میشود و تأکید بر این است که انسانها باید به شناخت درونی خود و حقیقت زندگی بپردازند و نه به فریبهای دنیا.
هوش مصنوعی: چون شیطان از رحمت خدا دور افتاد و به بدبختی رسید، به دنبال راههایی برای فریب انسانها بود. پس از تفکر بسیار، به تدبیری رسید که او را خوشحال کرد و فکر کرد که با این روش میتواند بیشتر انسانها را فریب دهد.
هوش مصنوعی: او دوباره فکر کرد و به یاد مشروبات الکلی افتاد، درست مانند شراب و برخی دیگر از آنها، و این موضوع او را بسیار شاد کرد.
هوش مصنوعی: او دیگر به رفتار زنان و ترفندهای آنها فکر میکرد و این موضوع او را به شدت مشغول کرده بود. نگاه زیرچشمی و ناز و عشوهای که از زنان میدید، برایش بسیار جذاب بود. از روی خوشحالی ناگهان به جانب چرخش کرد و با خود گفت که اکنون همه چیز به پایان رسیده است!
هوش مصنوعی: ای موش! تو خود اعتراف میکنی که صوفیان اهل تحقیق و جستجو هستند و آنها دنیا را به زنان تشبیه کردهاند، چرا که هر لحظه خود را به رنگ و بوی تازهای در میآورند و با ناز و کرشمه مردم را فریب میدهند، بهطوری که افراد بدون توبه و بازگشت از این دنیا فانی خارج میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که خود را از اهل حقیقت میداند، باید از زرق و برق دنیا و خواستههای نفسش دوری کند. زیرا نفوس شیطانی و جذابیتهای فریبنده و لذتهای دنیا به طرزی مداوم انسانها را از مسیر درست منحرف میکنند بدون آنکه خودشان متوجه شوند.
هوش مصنوعی: بنابراین، کسی که میخواهد خود را از اهل تحقیق بداند، باید از فریبهای دنیوی محافظت کند و مانند پارسایان عمل کند. همچنین، باید به نور معرفت و آگاهی دست یابد. در غیر این صورت، مانند موشی است که اگر نتواند خر مهره را بشناسد و ادعای شناخت جواهرات کند، این نشاندهنده جهل و نادانی اوست.
هوش مصنوعی: ای موش! از تو سوال میکنم، لطفا به من راست بگو.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! شما به دنبال علم هستید و من انسان سادهدل و گوشهنشین، چه فایدهای از پرسش شما حاصل میشود؟ زیرا من به اندازه کافی علم نخواندهام و نمیتوانم پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: در میان علما، افرادی وجود دارند که به محض آموختن یک حدیث یا آیه، در هر جایی که با دیگران ملاقات میکنند، بحثهای نادرست و بیمحتوا را آغاز میکنند. اما این رفتار در میان افراد با دانش، مورد قبول نیست. در واقع، افرادی که اهل علم هستند، زمانی که با همنوعان خود برخورد میکنند، بسیار با محبت و مهربان هستند. بهخصوص طلاب علم، هنگامی که شخص دیگری وارد جمع میشود، سؤالاتی در مورد کتابهایی که مطالعه کردهاند یا فصولی که خواندهاند، مطرح میکنند. سپس اگر بخواهند توانایی و دانش او را بسنجند، از او در مورد محتوای آن کتاب سؤالاتی میپرسند.
هوش مصنوعی: اگر تو چیزی از موضوعی ندانسته باشی و من از تو بپرسم، ممکن است تعجب کنی. اما از آنجایی که پیشتر گفتهای در تصوف مهارت داری، من میخواهم بدانم آیا دلیلی در مورد مسائل مربوط به تصوف داری که بتواند حرفت را تأیید کند یا نه. اگر نداشته باشی، میخواهم تو را در موقعیتی قرار دهم که دیگر درباره تصوف ادعاهای بیمورد نکنی و بر علمای دین بیاحترامی نداشته باشی. همچنین میخواهم تو در دامی از مکر و فریب نیفتی و به مسیر انصاف بیفتی. باید دید و دل را باز کنی و با عقل و درک به سخنان من توجه کنی. اگر در جایی نظری داری، به من بگو و اگر سخن من صحیح است، با صداقت تأیید کن. برای روشن شدن حق و باطل، باید از جنجال و کینه ورزی پرهیز کنی. همچنین وقتی از تو سوالی میکنم، با حرفهای پیچیده و فریبنده پاسخ ندهی تا شاید سرانجام حقایق شریعت تو را درک کند، نه اینکه مثل قضات بدنام به سبب سوء نیت و بداندیشی به دردسر بیفتی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، ابتدا بفرمایید که مقدمهتان چگونه است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.