گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

ای نفس خسیس، رو تباهی می‌کن

تا جان خسته است روسیاهی می‌کن

اکنون چو امید من فگندی بر خاک

خاکت به سر است، هر چه خواهی می‌کن

مولانا

تو شاه دل منی و شاهی می‌کن

نوشت بادا ظلم سپاهی می‌کن

بر کف داری شراب و جامی که مپرس

آن را بده و تو هرچه خواهی می‌کن

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه