گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای عمر عزیز داده بر باد ز جهل

وز بی‌خبری کار اجل داشته سهل

اسباب دوصد ساله سگالنده ز پیش

نایافته از زمانه یک ساعت مهل

ابن یمین

هر غم که گذشت شد بدلها همه سهل

ناآمده را غم نخورد مردم اهل

غافل مشو از یکدمه حالی که تراست

کین یکدمه را هم نبود چندان مهل

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه