گنجور

 
عطار

آن قبله اتقیا آن قدره اصفیا آن در دام مرغ سابق آن در شام صبح صادق آن فانی خود باقی متقی ابراهیم ابن داود رقی رحمةالله علیه از اکابر علما و مشایخ بود و از قدماء طوایف و محترم و صاحب کرامات و کلماتی عالی داشت و او بزرگان شام بود و از اقران جنید و ابن جلا و عمری دراز یافت.

نقلست که درویشی در وادی می‌رفت شیری قصد او کرد چون در درویش نگریست بغرید و روی بر خاک نهاد و برفت درویش در جامه خود نگاه کرد و پاره از جامه شیخ رقی بر خرقه خود دوخته بود دانست که شیر حرمت آن داشت.

و گفت: معرفت اثبات حق است بیرون از هرچه و هم بدو رسد.

و گفت: قدرت آشکار است و چشمها گشاده لیکن دیدار ضعیف است.

و گفت: نشان دوستی حق برگزیدن طاعت اوست و متابعت رسول اوست علیه السلام.

و گفت: ضعیفترین خلق آنست که عاجز بود از دست داشتن شهوات و قوی‌ترین آن بود که قادر بود بر ترک آن و گفت: قیمت هر آدمی بر قدر همت او بود اگر همت او دنیا بود او را هیچ قیمت نبود و اگر رضای خدای بود ممکن نبود که درتوان یافت غایت قیمت او و یا وقوف توان یافت بر آن.

و گفت: راضی آنست که سؤال نکند و مبالغت کردن در دعا از شروط رضانیست.

و گفت: توکل آرام گرفتن بود بر آنچه خدای تعالی ضمان کرده است.

و گفت: آنچه کفایت است بتو می‌رسد بی‌رنج اما مشغولی و رنج تو در زیادت طلبیدن بود.

و گفت: کفایت درویشان توکل است و کفایت توانگران اعتماد بر املاک و اسباب.

و گفت: ادب کردن درویشان آن بود که ازحقیقت بعلم آیند.

و گفت: تا مادام که در دل تو خطری بود اعراض کون را یقین دان که ترا نزدیک خدای تعالی هیچ خطری نیست.

و گفت: هر که عزیز شود به چیزی جز خدای تعالی درست آنست که در عز خویش خوار است.

و گفت: بسنده است تر از دنیا دو چیز یکی صحبت فقیر دوم حرمت ولی و الله اعلم و احکم.