کرد مجنونی بگورستان نشست
مردهٔ را سر در آورده بدست
موی از آن سر پاک برمیکند زود
در میان خاک می افکند زود
سایلی گفتش چه میجوئی ازین
گفت ای غافل چرا گوئی چنین
می نگنجیدست این سر در جهان
لیک موئی در نگنجد این زمان
همچو گوئی کرده ای گم پا و سر
این چه سرگردانی است ای بیخبر
بر کنار آی از همه کار جهان
پیش از آن کت در ربایند از میان
هیچ را چون پایداری روی نیست
دشمنی و دوستداری روی نیست
گوئیا آس فلک سود و نسود
هرچه هست ای جان من بود و نبود
روی را چون نیست روی اینجا بُدن
فرق نبود زشت یا زیبا بُدن
موی را چون نیست در بودن امید
پس کنون خواهی سیه خواهی سپید
گر کسی آمد به بالا بازگشت
قطرهٔ دان کو به دریا بازگشت
غم مخور گر خنده زد برقی و مرد
شبنمی افتاد در غرق و بمرد
کار و بار عالم حس هیچ نیست
تا توان کوشید زر، مس هیچ نیست
زندگی عالم حس عالمی
هست در جنب حقیقت یک دمی
هرچه آن یک لحظه باشد خوب و زشت
من نخواهم گر همه باشد بهشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، فردی به نام "کرد مجنونی" در گورستان نشسته و موهای مردهای را از قبر بیرون میآورد. او به سوالی که از او میشود پاسخ میدهد و میگوید که این سر در دنیا جا نمیگیرد اما مویی در این دنیا نمیگنجد. او به عدم پایداری دنیا و زودگذری آن اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز در این دنیا دائمی نیست. او به بیمعنایی دشمنی و دوستی در این جهان تأکید کرده و بیان میکند که همه چیز در نهایت به وجود و عدم برمیگردد. او به این نکته اشاره میکند که زندگی واقعی، تنها یک لحظه است و در مقایسه با حقیقت، چیزهای دنیوی تنها لحظهای هستند. در نهایت، او از ناپایداری و زودگذری دنیا بحث میکند و به این نتیجه میرسد که از این دنیا، چه خوب و چه بد، هیچچیز واقعی نیست.
هوش مصنوعی: مجنون در قبرستان نشسته بود و با دستانش سر مردهای را بیرون آورده بود.
هوش مصنوعی: موهای سر پاک را به سرعت جدا میکند و به زودی در خاک میافکند.
هوش مصنوعی: سایلی از او پرسید که به دنبال چه چیزی هستی؟ او در پاسخ گفت: ای نادان، چرا چنین سخن میگویی؟
هوش مصنوعی: این سر، یعنی فکر و اندیشهی من، در جهان نمیگنجد، اما الان از یک تار موی من هم نمیتواند در این زمان جای بگیرد.
هوش مصنوعی: گویی که تو پا و سرت را گم کردهای، این چه بیتابی عجیبی است ای کسی که بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: کنار برو از همه کارهای دنیا قبل از آنکه آنها تو را از میان ببرند.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دنیا به اندازه پایداری چهره و حالت یک فرد اهمیت ندارد؛ نه دشمنی و نه دوستی به اندازه آن ارزش ندارند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سرنوشت و تقدیر هر چیزی در این دنیا به دست فلک است و همه چیز در وجود توست، چه در حالتی که هستی و چه در حالتی که نیستی.
هوش مصنوعی: وقتی که روی دل یا صورت (صورت زیبا) وجود ندارد، فرقی نمیکند که شکل و ظاهر انسان زشت باشد یا زیبا.
هوش مصنوعی: اگر موهایت از بین رفته و امیدی به بازگشت آنها نیست، پس الان هر طور که بخواهی میتوانی آنها را رنگ کنی؛ چه سیاه و چه سفید.
هوش مصنوعی: اگر کسی به اوج و بلندی دست پیدا کند، همانند قطرهای است که به دریا برمیگردد.
هوش مصنوعی: نگران نباش اگر کسی با خوشحالی و بیخیالی رفتار کرد، چرا که او در واقع ممکن است دچار مشکلات جدیتری باشد و در برابر چالشی بزرگ قرار گیرد.
هوش مصنوعی: کار و زندگی در دنیای حس و مواد، ارزش چندانی ندارد؛ بنابراین تلاش برای رسیدن به ثروت و دارایی هم بیفایده است.
هوش مصنوعی: زندگی در دنیای مادی و تجربههای حسی، تنها بخشی از واقعیت است و این دنیا لحظهای در برابر حقیقت بزرگتری قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر چه که یک لحظه از خوب و بد باشد، برای من اهمیت ندارد، حتی اگر همه چیز بهشت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.