|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از شمع میپرسد که آیا درد و رنجی که دارد به او خوشایند است یا نه. شمع پاسخ میدهد که تنها زمانی خوشحال است که به درد خود ادامه دهد و بسوزد. این نشاندهندهی پذیرش رنج و درد به عنوان بخشی از زندگی است.
هوش مصنوعی: دیشب از شمع پرسیدم که چرا خاموشی و به تو خوش نمیگذرد. ای خسته، بگو چه چیزی به تو خوب خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: او گفت: کسی که مرا در دردم قرار دهد، باعث میشود که من دائم به خاطر درد خود بسوزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نقش تو از دیده به دل جان بسته
روی از دل و دیده تو بخونم شسته
از دیده و دل در غم تو شادم از آنک
بر دیده نشسته و در دل رسته
بلبل سخنی گفت به گل آهسته
یعنی که بپیوند بدین دلخسته
گل گفت: آخر در که توانم پیوست
بشکفتن من ریختن پیوسته
آن عیش نباشد که بود بربسته
دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته
ای بی خبر از عشق بیا تا بینی
عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته
هر گه که ز جور تو من دل خسته
در کار تو پاره یی شوم آهسته
آید هوس تو گوش جانم گیرد
و آرد بسر کوی تو گردن بسته
ای سلسله زلف تو دلها بسته
وی غمزهٔ خونخوار تو جانها خسته
یا رب منم این چنین به تو پیوسته
بر خاسته من زمن تویی بنشسته.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.