آن بحر که دم به دم فزون میجوشد
وز حسرت او هزار خون میجوشد
گویی که به نوعی دگر و شکل دگر
هر لحظه ز هر ذرّه برون میجوشد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
آن بحر که دم به دم فزون میجوشد
وز حسرت او هزار خون میجوشد
گویی که به نوعی دگر و شکل دگر
هر لحظه ز هر ذرّه برون میجوشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در غنچه نگاه کن که چون میجوشد
پیکانش نگر که همچو خون میجوشد
بلبل سرِپیکانش به منقار بسفت
خون از سرِ پیکانش برون میجوشد
گر دست تو بحر نیست چون میجوشد
بحرست که از درون برون میجوشد
خاصیت بخششی که در طینت تست
از دست سخاوتت به خون میجوشد
عمریست که از دلم جنون می جوشد
از دیده ام اشگ لاله گون می جوشد
در وادی عشق چشم گریان منست
آن چشمه کزو همیشه خون می جوشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.