مگر نمرود را چون هشتصد سال
برآمد تیره شد حالی بر او حال
اگرچه از تکبّر پیلتن بود
ولی یک پشّه او را راهزن بود
یقینش شد که چون انکار کردهست
خدای این پشه را بر کار کردهست
به ابرهیم گفت او کهآشکارست
که اکنون گنج من بیش از هزارست
همه پُر زرِّ سرخ است و جواهر
به تو بخشم، دعایی گوی آخر!
که تا از فضل و رحمت حق تعالی
دهد از نور ایمانم کمالی
خلیل آنجا نهادش روی بر خاک
زبان بگشاد کای دارندهٔ پاک
ز دل برگیر قفل این بیخبر را
بجنبان سلسله، بگشای در را
به ایمان تازهگردان جان مستش
به فضل خود ممیران بتپرستش
خطاب آمد ز حضرت کای پیمبر
تو فارغ شو ازو و رنج کم بر
که ما را نیست ایمان بهایی
که هست این گوهرِ ایمان عطایی
که چون خواهیم فرمانی درآید
ز ترسایی مسلمانی برآید
بزرگانی که استغناش دیدند
نه شب خفتند و نه روز آرمیدند
چو کور از نقطهٔ اسرار بودند
همه سرگشته چون پرگار بودند
چو کس را از دم آخر خبر نیست
ازان دم حصّه جز خوف و خطر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به داستان نمرود و ابراهیم اشاره شده است. نمرود، با وجود قدرت و ثروت بالایش، به دلیل تکبرش در برابر خداوند دچار هراس و ضعف میشود. او با وجود داشتن گنجینهای پر از جواهرات، از یک پشه به وحشت میافتد و به ابراهیم پیشنهاد میدهد که اگر دعایی کند تا از فضل خدا نور ایمان به او عطا شود، از ثروتش به او خواهد بخشید. ابراهیم در اینجا با توکلی خالص به درگاه خداوند دعا میکند تا قفل دل نمرود باز شود و او را به ایمان هدایت کند. در ادامه، پیام الهی میرسد که ابراهیم از وسوسه نمرود رها شود، زیرا ایمان حقیقی عطای الهی است و نه چیزی که بتوان به زور به دست آورد. در نهایت این نکته ذکر شده که بزرگان هیچگاه در طلب ایمان و حقیقت آرام نمینشینند و همواره در جستجوی کمالند.
هوش مصنوعی: آیا نمرود را به یاد داری که پس از هشتصد سال زندگی، چهرهاش دگرگون شد و حال او نیز تغییر کرد؟
هوش مصنوعی: هرچند او بسیار بزرگ و قدرتمند بود، اما یک موجود کوچک هم میتوانست او را تحت تاثیر قرار دهد و به زحمت بیندازد.
هوش مصنوعی: او به یقین رسید که به خاطر انکارش، خداوند این پشه را به وجود آورده است تا او را به تفکر وا دارد.
هوش مصنوعی: به ابراهیم گفت: او که نمایان است، گنجینهام اکنون بیش از هزار است.
هوش مصنوعی: همه چیز پر از طلا و جواهر است و اگر بخواهم، همه را به تو میدهم. فقط یک دعا برایم بکن!
هوش مصنوعی: تا زمانی که خداوند با لطف و رحمتش، نور ایمانم را کامل کند.
هوش مصنوعی: خلیل در آن مکان بر زمین نشست و زبان به سخن گشود و گفت: ای کسی که پاک و نیکو هستی، و به دست تو همهچیز است.
هوش مصنوعی: دل این غافل را رها کن و با جنبش زنجیر، در را باز کن.
هوش مصنوعی: با قدرت و بخشش خود، جان او را که به بتپرستی مشغول است تازه کن و از دنیا نبر.
هوش مصنوعی: این پیام از سوی خداوند به پیامبر است که او را به بینیازی از نگرانیهای دنیا دعوت میکند و به او میگوید که این بار از سختیها و رنجها کاسته شده و باید از آنها فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: ما به اندازهای که باید، ایمان نداریم؛ چرا که این گوهر ارزشمند ایمان، موهبتی است که از طرف خداوند به ما داده شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که بخواهیم دستوری صادر کنیم، ترس از یک مسلمان، ما را وادار به عمل میکند.
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و قدرتمند که توانایی خود را شناختند، نه در شب خوابیده و نه در روز استراحت کردند.
هوش مصنوعی: همه مانند افرادی نابینا هستند که از جزئیات و رازهای پنهان بیخبرند، و به همین دلیل سرگردان و آشفتهاند، مانند پرگاری که در حال حرکت به دور خودش میچرخد.
هوش مصنوعی: هیچکس از پایان کار خود آگاهی ندارد و در آن لحظه تنها چیزی که باقی میماند، ترس و خطر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.