میروم بر خاک دل پر خون ز تو
زاد راهم درد روزافزون ز تو
در دو عالم نیست کاری با کسم
کز همه کس فارغم بیرون ز تو
تا به کی بر در نهم درانتظار
صد هزاران چشم چون گردون ز تو
چند ریزم از سر یک یک مژه
همچو باران اشک بر هامون ز تو
تو بتاز از ناز شبرنگ جمال
تا نتازد اشک من گلگون ز تو
تخت بنهادی میان خون دل
تا بگردند اهل دل در خون ز تو
میفرود آید به جان غمکشم
هر نفس صد درد دیگرگون ز تو
گر تو یک درد مرا معجون کنی
کی کنم با خاک و خون معجون ز تو
رحم کن زین بیش زنجیرم مکش
زانکه بس زار است این مجنون ز تو
وصل تو هرگز نیابد هیچکس
من طمع چون دارم آن اکنون ز تو
لیک کی گردد امیدم منقطع
هر دمم صد وعدهٔ موزون ز تو
یک رهم یکرنگ گردان در فنا
چند گردم همچو بوقلمون ز تو
تا فرید از خویش بی اثبات گشت
محو شد در عالم بیچون ز تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و longing شاعر نسبت به معشوق سخن میگوید. او در حال عبور از دلدردهای ناشی از عشق است و هر روز با زخمهای جدیدی روبرو میشود. شاعر به تنهایی و ناامیدی خود اشاره میکند و میگوید که در دو جهان هیچکس نمیتواند او را درک کند، جز معشوق. او به انتظار نشسته و چشم به راه است، در حالی که اشکهایش به مانند باران بر زمین میریزند. با این وجود، هرگز امیدش را از دست نمیدهد و به عشق پایدارش ادامه میدهد، هرچند که در هر نفس با دردهای جدیدی روبرو میشود. او همچنین به این اشاره میکند که هیچکس نمیتواند پس از وصال او به حالتی آرامشبخش دست یابد، ولی خودش همچنان به وصال امید دارد. نهایتاً، او از زنجیرهای عشق و مجنون بودنش گلایه میکند و به حالتی از فنا و از خودبیخبری اشاره میکند که در پی عشق معشوقش دچارش شده است.
هوش مصنوعی: من به راهی میروم که دلام از عشق تو پر از درد و غم است و این درد هر روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: در هیچ یک از این دو جهان، هیچ کاری با من نیست، زیرا من از تمام مردم جدا هستم و تنها به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: تا کی باید در درگاه تو منتظر بمانم، در حالیکه صدها هزار چشم مانند آسمان به تو خیره شدهاند؟
هوش مصنوعی: چند قطره از سر هر مژهام مانند باران از اشکهام بر دشت تو میریزد.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و ناز خود به جلو میروی تا جایی که اشکهای من به خاطر تو رنگین و غمگین نشوند.
هوش مصنوعی: تو میخواهی که بر دلهای عاشقان سلطنت کنی، پس باید برایشان سختیها و رنجها را تحمل کنی تا آنها هم به خاطر تو در اندوه و غم غوطهور شوند.
هوش مصنوعی: هر لحظه که نفس میکشم، غم تو بر جانم مینشیند و هر بار با آن، دردهای جدیدی به جانم میآید.
هوش مصنوعی: اگر تو یک درد مرا با درمانی خوش رفع کنی، چگونه میتوانم به خاک و خون آغشتهام بیندازم؟
هوش مصنوعی: لطفاً بیشتر از این بر من سخت نگیرید، زیرا حالتم از محبت شما بسیار ناگوار است. من این طور از شما متأثر شدهام که دیگر نتوانم تحمل کنم.
هوش مصنوعی: وصل تو هرگز نصیب هیچ کس نمیشود، چون من به تو امیدوارم و اکنون آن را از تو میطلبم.
هوش مصنوعی: اما چگونه میتواند امید من هر لحظه قطع شود، وقتی که تو هر بار وعدههای دلنشینی به من میدهی؟
هوش مصنوعی: من یک راه را دنبال میکنم و در آن ثابتقدم هستم. اما در برابر ناپایداری و تغییر، مانند یک بوقلمون، ممکن است به این طرف و آن طرف بروم.
هوش مصنوعی: وقتی فرید از خود بیخبر شد و خود را در این جهان بیچیزی گم کرد، به تو جلوهگر شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.