زان پیش که بودها نبودست
بود تو ز ما جدا نبودست
چون بود تو بود بود ما بود
کی بود که بود ما نبودست
گر بود تو بود بود ما نی
موقوف تو بد چرا نبودست
ما بر در تو چو خاک بودیم
نه آب و نه گل هوا نبودست
در صدر محبتت نشاندیم
زان پیش که حرف لا نبودست
دریای تو جوش سر برآورد
پر شد همه جا و جا نبودست
عطار ضعیف را دل ریش
جز درد تو به دوا نبودست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ارتباط عمیق و جدایی از معشوق صحبت میکند. شاعر به این نکته اشاره میکند که پیش از آنکه چیزهایی وجود داشته باشند، عشق و وجود معشوق در ذهن و دل او بوده است. او بیان میکند که وقتی معشوق حضور دارد، همه چیز معنا پیدا میکند و در غیر این صورت، هیچ چیزی نمیتواند او را آرام کند. در انتها، شاعر از درد عشق و وابستگی خود به معشوق سخن میگوید و تاکید میکند که تنها remedy درد او، وجود معشوق است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه چیزی وجود داشته باشد، تو همواره در کناره ما بودهای و هیچ جدایی میان ما نبوده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو وجود داشتی، ما نیز وجود داشتیم. اما این وجود ما به چه کسی مربوط میشود که ما دیگر وجود نداریم؟
هوش مصنوعی: اگر تو بودی، ما هم بودیم و وجود ما وابسته به تو بود. پس چرا نیستی؟
هوش مصنوعی: ما در کنار تو مثل خاک بودیم و نه آب داشتیم و نه گل، هوایی هم برای زندگی نمیافتاد.
هوش مصنوعی: ما تو را در بالای محبت خود قرار دادیم، قبل از اینکه حتی حرف "لا" وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: دریای تو به شدت طغیانی کرده وOverflow شده است، به طوری که همه جا پر از آب شده و جایی برای مانده نیست.
هوش مصنوعی: دل شکسته عطار تنها از درد تو درمان نمییابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.