دل و جانم ببرد جان و دلم
بی دل و جان بماند آب و گلم
متحیر شدم نمیدانم
کین چه درد است در نهاد دلم
این قدر آگهم کز آتش عشق
آتشین شد مزاج معتدلم
چون بود کشته از کشنده خجل
کو مرا کشت و من ازو خجلم
بحلی خواستم چو خونم ریخت
و او ز غیرت نمیکند بحلم
سجلی ساختم به خونم لیک
نیست یک تن گواه بر سجلم
جان عطار مرغ دنیا نیست
گو برآی از نهاد محتملم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسی و پر از درد و اضطراب است. شاعر، دل و جانش را به عشق باخته و در عذاب این عشق متحیر و سردرگم است. او از شعلههای آتشین عشق صحبت میکند که مزاجش را دگرگون کرده و به شدت ناراحت است چون کسی که باعث این دردش شده، او را خجالتزده کرده است. شاعر در تلاش است تا نشانهها و مدارکی از عشق و رنجش به ثبت برساند، اما به تنهایی در این مسیر قرار دارد و هیچ گواهی برای عواطفش پیدا نمیکند. در نهایت، او به این نکته پی میبرد که وجودش در این دنیا همچون پرندهای در قفس است و باید از این قید رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دل و جانم را از من گرفت، اکنون من بیدل و جان ماندهام، مانند آب و خاکی که بیحالت شده است.
هوش مصنوعی: بسیار گیج و سردرگم شدم و نمیدانم این احساسی که در درون دلم وجود دارد، چیست.
هوش مصنوعی: من به اندازهای از آتش عشق آگاه شدهام که حالا مزاج متعادلم به حالت آتشین درآمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی به دست دیگری کشته میشود، آن شخص کشنده باید از این عمل شرمنده باشد، اما من از او خجالت میکشم که مرا کشت.
هوش مصنوعی: خواستم که بر سر خودم حالتی به وجود آورم، اما او به خاطر غیرت و تعصبش نمیگذارد که به این حالت دست یابم.
هوش مصنوعی: من برای خودم نشانهای از درد و رنج ایجاد کردم، اما هیچکس نیست که بر این نشانهام شهادت دهد.
هوش مصنوعی: عطار به این معنا اشاره میکند که روح او به شدت از قید و بندهای دنیای مادی رنج میبرد و او را مثل یک پرنده محبوس احساس میکند. او تاکید دارد که باید از این محدودیتها و شرایط سخت رهایی یابد و به آزادی و فرار از جهان مادی دست پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان ترنجیده و شکسته دلم
گویی از غم همی فرو گسلم
ذات او سوی عارف و عالم
برتر از اَیْن و کَیف وز هل و لم
ناچخش زیر اژدهای علم
اژدها را چو مار کرده قلم
در ره او بلا و محنت و حلم
پیشهٔ «الذین اوتوا العلم»
منه فخر الرسول فی العالم
هکذی انبیاؤه اعلم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.