دلی کز عشق تو جان برفشاند
ز کفر زلف ایمان برفشاند
دلی باید که گر صد جان دهندش
صد و یک جان به جانان برفشاند
وگر یک ذره درد عشق یابد
هزاران ساله درمان برفشاند
نیارد کار خود یک لحظه پیدا
ولی صد جان پنهان برفشاند
اگر جان هیچ دامن گیرش آید
به یک دم دامن از جان برفشاند
چه میگویم که از یک جان چه خیزد
که خواهد تا هزاران برفشاند
چو دوزخ گرم گردد سوز عشقش
بهشت از پیش رضوان برفشاند
اگر صد گنج دارد در دل و جان
ز راه چشم گریان برفشاند
نه این عالم نه آن عالم گذارد
که این برپا شد و آن برفشاند
چو جز یک چیز مقصودش نباشد
دو کون از پیش آسان برفشاند
چو آن یک را بیابد گم شود پاک
نماند هیچ تا آن برفشاند
بغرد همچو رعدی بر سر جمع
همه نقدش چو باران برفشاند
چو سایه خویش را عطار اینجا
بر آن خورشید رخشان برفشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شدت احساسات ناشی از آن است. شاعر از دلی میگوید که از عشق جان میگیرد و حتی در کفر زلف محبوب ایمان پیدا میکند. او بیان میکند که دلی باید باشیم که اگر صد جان هم داشته باشد، همه را به عشق معشوق تقدیم کند. اشعار نشان میدهد که درد عشق بسیار عمیق است و میتواند صدها سال درمان را بزداید. شاعر همچنین به تضاد میان فضای عالم و مافیها اشاره میکند، جایی که فردی که به عشق حقیقتی میرسد، همه چیز را رها کرده و ناپدید میشود. در نهایت، عشق را به باران و رعدی تشبیه میکند که همه چیز را در بر میگیرد و با وجود همه چالشها، عاشق باید به سمت هدف اصلی خود برود.
هوش مصنوعی: دلی که به خاطر عشق تو، جانش را نثار میکند، از بیاعتقادی به زلفهای تو پر از ایمان است.
هوش مصنوعی: دل باید داشته باشی که اگر صد جان هم بدهی، باز هم یک جان بیشتر برای محبوب خود فداحواری کند.
هوش مصنوعی: اگر یک ذره از درد عشق را احساس کند، سالهای سال را میتواند به درمان آن بپردازد.
هوش مصنوعی: کارش هرگز به چشم نمیآید و مشخص نمیشود، اما در پس آن، روحهای بسیاری به طور پنهانی زحمت میکشند.
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی او را در بند خود نگه ندارد، با یک لحظه میتواند از جان خود دست بکشد و آن را کنار بگذارد.
هوش مصنوعی: من چه بگویم وقتی از یک دل هزاران احساس و افکار میتواند برخیزد که میخواهد جهان را پر از زیبایی و برکت کند.
هوش مصنوعی: وقتی جهنم به شدت گرم شود، حرارت عشق او به قدری زیاد است که بهشت از خوشحالی به پیشوازش میآید.
هوش مصنوعی: اگر در دل و جانش صدها گنجینه باشد، با اشکهایش آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: نه این دنیا و نه آن دنیا نمیتوانند نگذارند که اینجا برقرار شود و آنجا فرو بیافتد.
هوش مصنوعی: هرگاه هدف او فقط یک چیز باشد، دو عالم پیش پایش به آسانی کنار میرود.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی چیزی را پیدا کند، دیگر هیچچیز از آن باقی نمیماند و بهطور کامل ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: شخصی مانند رعد و برق با صدایی بلند و قوی بر سر جمعیت صحبت میکند و مانند بارانی که بر زمین میبارد، خوشی و نعمتش را بر همه میپاشد.
هوش مصنوعی: عطار در اینجا سایه خود را بر آن خورشید درخشان میافکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.