گنجور

 
اسیری لاهیجی

من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عقل و دین

گه با خود و گه بیخودم، هذاجنون العاشقین

هشیار و مستم، چیستم، مجنون عشق کیستم

نه هستم و نه نیستم، هذاجنون العاشقین

من عاشق دیوانه ام، در عشق او افسانه ام

از خویشتن بیگانه ام، هذاجنون العاشقین

من بیخود و شیدائیم، قلاشم و رسوائیم

هرجائی و بی جائی ام،هذاجنون العاشقین

هستم ز جام بیخودی مست مدام سرمدی

نه نیک دانم نه بدی، هذاجنون العاشقین

تا روی ساقی دیده ام، جام فنا نوشیده ام

سرمستم و شوریده ام، هذاجنون العاشقین

مخمور چشم ساقیم، مست از می اطلاقیم

گه فانی و گه باقیم، هذاجنون العاشقین

من مست جام وحدتم، هم درد نوش کثرتم

هم می پرست از فطرتم، هذاجنون العاشقین

نه عالم و نه جاهلم، نه عاشق و نه عاقلم

مجنونم و لایعقلم، هذاجنون العاشقین

گه رند و گاهی زاهدم، گه مست و گاهی عابدم

گاهی بتان را ساجدم، هذاجنون العاشقین

گه زاهدم پر ریو و رنگ، گه عاشقم بی نام و ننگ

گاهی دلویم گاه دنگ، هذاجنون العاشقین

گاهی می و میخانه ام، گه ساقی و پیمانه ام

گه شمع و گه پروانه ام، هذاجنون العاشقین

گه خوب خوبم گاه زشت، گه کعبه ام گاهی کنشت

گه دوزخم گاهی بهشت، هذاجنون العاشقین

مجنون و عاشق بوده ام، عذرا و وامق بوده ام

در عشق صادق بوده ام، هذاجنون العاشقین

با عشق او پیوسته ام، وز قیدها وارسته ام

دل براسیری بسته ام، هذاجنون العاشقین

 
sunny dark_mode