ساقی شراب مجلسیان در پیاله کن
ما را به لعل باده فروشت حواله کن
گه زسر باده پرستی اگر نه ای
لبریز شد چو جام نظر در پیاله کن
خورشید می بماه قدح ریز و فیض بخش
خوان جهان زپرتو او پر نواله کن
آفتاب چهره خوی افشان بصحن باغ
دامن پر از ستاره چمن پر زلاله کن
این عمر رفته را بدل از جام باده گیر
چل ساله دفع غم زشراب دوساله کن
راز کمند عشق کند عقل سرکشی
زنجیریش زطره مشکین کلاله کن
مطرب بزن به پرده قانون نوای راست
از شور عشق گوش فلک پر زناله کن
مدح علی بگوی مغنی بصوت خوش
باغ بهشت را بدو بیتی قباله کن
آشفته گر کسی زتو پرسد نشان او
تعبیر نام دوست به لفظ جلاله کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی بجان جم میم اندر پیاله کن
بادام و قندم از لب و چشمت حواله کن
در آب بسته آتش سیاله کن روان
مرغولهای عنبر بر برگ گل کلاله کن
ای ماه چهارده زدوساله شراب ناب
[...]
ساقی ز جای خیز و میم در پیاله کن
بر رغم مدعی ز غمم آه و ناله کن
ما را به خاندان مروت حواله کن
«حاجب » به خم باده وحدت غساله کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.