گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست

جان و دلم از رنج غمت ناسودست

گر باده به گوهر اصل شادی بودست

پس چونکه ز بادهٔ تو رنج افزودست

کمال‌الدین اسماعیل

هر کجا که دلی هست ز غم فرسودست

کس نیست که از رنج جهان آسودست

گر بلبل محنت زده عاشق بودست

باری دل غنچه از چه خون آلودست؟

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
ابن یمین

صاحب نظری خوش سخنی فرمودست

بشنو که از آن مغز خرد آسودست

گفتست که زشت و نیک چون بر گذر است

نابوده چو بوده-بوده چون نابودست

جهان ملک خاتون

نقّاش ازل چه لطفها فرمودست

از روی مه و مهر ضیا بربودست

در صورت او کشیده بر نوک قلم

آنست که در حسن رخش موجودست

بابافغانی

هر چند که خرقه ام شراب آلودست

سیل مژه ی ترم بخون پالودست

با آنکه دلم ز خلق ناخشنودست

نومید نیم که عاقبت محمودست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه