هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که وقتی هیچ آب و نیکویی برای محبوبش باقی نمانده و در چشمان او به اندازه خاک بیارزش شده است، باز هم روز و شب در عذاب و آتش خواهد بود. این عذاب ناشی از ترس او از این است که مبادا باد و زمان، محبوبش را تحت تأثیر قرار دهد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بیان میکند که وقتی هیچ آب و نیکویی برای محبوبش باقی نمانده و در چشمان او به اندازه خاک بیارزش شده است، باز هم روز و شب در عذاب و آتش خواهد بود. این عذاب ناشی از ترس او از این است که مبادا باد و زمان، محبوبش را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر هیچ آبی در من باقی نمانده، در چشمان تو به قدری کوچک و بیارزش شدهام که حتی از خاک هم بیمقدارترم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از روزها و شبها تنها در حال سوختن در آتش هستم، نگرانم که بادی بیاد و تو را تحت تاثیر قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان و دل من فدای خاک در تو
گر فرمایی بدیده آیم بر تو
وصلت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هر که ندارد سر تو
روی و بر من تا بشدم از بر تو
زردست و کبودست به جان و سر تو
زیرا که در آرزوی روی و بر تو
این پیرهن تو گشت و آن معجر تو
دستی نه که گستاخ بکوبد در تو
پایی نه که آزاد بپوید بر تو
با ناز تو هر سری ندارد سر تو
دانی که کشد بار ترا هم خر تو
ای نفس فرو گرفته سر تا سر تو
آلوده نجاستِ منی گوهرِ تو
گر در آتش به عمرها میسوزی
هم بوی منی زند ز خاکسترِ تو
ای تاج لعمرک ز شرف بر سر تو
وی قبلهٔ عالمین ز خاک در تو
در خطهٔ کون و هر کجا سلطانی ست
بر خط تو سر نهاد و شد چاکر تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.