گنجور

 
انوری

ای خداوندی که کمتر بنده در فرمان تو

آسمان ابلق است و روزگار آبنوس

گشته قدرت را سر گردون گردان پایمال

کرده دستت را لب خورشید رخشان دستبوس

خاک طوس از نعل یک ران تو باشد پر هلال

آسمان هر ساعتی گوید که آوخ ای فسوس

کاشکی در ابتدای آفرینش کردگار

بنده را فرموده بودی تا که بوسد خاک طوس

 
 
 
مولانا

نیم شب از عشق تا دانی چه می‌گوید خروس

خیز شب را زنده دار و روز روشن نستکوس

پرها بر هم زند یعنی دریغا خواجه‌ام

روزگار نازنین را می‌دهد بر آنموس

در خروش است آن خروس و تو همی در خواب خوش

[...]

صامت بروجردی

زان جسارتها که در ملک خراسان کرد روس

بر مزار فائض الانوار شاه ارض طوس

گرچه نبود نقص یزدان جنگ نمرود عبوس

لیک ننمایی تلافی گر از آن قوم مجوس

ملک‌الشعرا بهار

اندک اندک زین بهانه سوی قزوین کرد روی

وحشیانه‌جیش‌روس‌

در شمال ملک ما افتاد ز ایشان های و هوی

ای‌درپغ‌وای‌فسوس‌

درخراسان هم در آن هنگامه روس خیره‌پوی

[...]

فرخی یزدی

خود تو می دانی نیم از شاعران چاپلوس

کز برای سیم بنمایم کسی را پای بوس

یا رسانم چرخ ریسی را به چرخ آبنوس

من نمی گویم توئی درگاه هیجا همچو طوس

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه