گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
واندرین دوران که انصاف تو روی اندر کشید
فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب
سایه مفکن بر حدیث انقلابی کاوفتاد
کان نه اول حادثه است از روزگار منقلب
در خم دور فلک تا عدل باشد کوژپشت
عافیت را کی تواند بود قامت منتصب
کان و دریایی بنه در حبس دل بر اضطراب
زانکه کان پیوسته محبوسست و دریا مضطرب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف وضعیتی نامساعد و تیرهروز در دوران خود میپردازد. او به این موضوع اشاره میکند که در زمانهای گذشته، اوضاع جامعه به گونهای بود که گرگان (مردم خوب) مانند شبانان و دزدان (افراد بد) در کنار هم بودند. با آمدن انصاف و عدالت، اوضاع به هم ریخت و فتنهها و نیتهای ناپسند به وجود آمد. شاعر میگوید که مشکل تنها مختص به زمانه خود نیست و در تاریخ تکرار میشود. او به عدم ثبات در عدالت اشاره دارد و به مقایسه وضعیتی همچون "دریا و کان" میزند که همواره در حال کشمکش و اضطراب هستند. در نهایت، با اشاره به عدم آرامش و ثبات در زندگی، ناتوانی در دستیابی به عافیت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگرچه در اطرافت، ای دلیر، وقتی که دور تو بچرخیم، آن ساز و کار و وضعیت مدتی به این صورت بود که گرگان شبان بودند و دزدان، در مقام نگهبانی و سرپرستی!
هوش مصنوعی: در این زمان که انصاف تو به میان آمد، دنیا دچار فتنهها و تفرقهها شد و هر کسی به طرفی رفت و هدفها از هم جدا شدند.
هوش مصنوعی: سایهای که بر ما افتاده، گویای اتفاقی است که در تاریخ رخ داده و این تنها شروع حوادث زمانهای است که دچار دگرگونی شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عدالت در جهان برقرار نباشد، هیچکس نمیتواند در اوج سلامت و خوشبختی قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که دل مانند یک دریا در حالت بیقراری و اضطراب است. در حالی که یک کان، به خاطر شهرستانی بودن و محبوس بودن، آرام و ثابت است. این تصویر نشاندهنده تضاد بین آرامش و بیقراری است و نشان میدهد که دل انسان همیشه درگیر احساسات و اضطرابهاست، در حالی که چیزهایی مانند کان، که در زمین محبوسند، از این بیقراری معافند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوست دارم کودک سیمینبرِ بیجاده لب
هر کجا زیشان یکی بینی مرا آنجا طلب
خاصه با روی سپید و پاک چون تابنده روز
خاصه با موی سیاه و تیره چون تاریک شب
هر که را زینگونه باشد ماهرویی مشکموی
[...]
بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب
کارها کردند بس نغز و عجب چون بلعجب
گشت بر من روز و شب چندانکه گشت از گشت او
موی من مانند روز و روی تو مانند شب
ای پسر گیتی زنی رعناست بس غرچه فریب
[...]
دارد آن وشی رخ و وشی برو وشی سلب
رادگاه غمزه چشم و زفت گاه بوسه لب
لؤلؤ لالا شرا از لاله نعمان صدف
لاله نعمانش را از عنبر سارا سلب
چشم او مخمور و من خوردم بجام مهر می
[...]
جام همچون کوکبست از بهر آن تابد به شب
لاله همرنگ میست از بهر آن دارد طرب
جام می خوردست بی حد ز آتش خندیدست لب
از طبیعت در بدن خونست قوت را سبب
ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم
صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب
کوکب معنی تو در سیر آوری بر چرخ طبع
وانگه از نوک قصب روز اندر آمیزی به شب
در یکی بیتت معانی روشنی دارد چنانک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.