مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد
نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد
درخت رقصکنان گشت و مرغ نعرهزنان
چو برد مژدهٔ فتحت به باغ و بستان باد
تویی که هرچ بخواهی خدات آن بدهد
بدان دلیل کزو هرچه خواستی آن داد
تویی که تیغ تو چون سیل خون برانگیزد
کنند انجم و ارکان ز روز طوفان یاد
به عون عدل تو از شیر و یوز بستانند
گوزن و آهو در بیشه و بیابان داد
ز سنگ ریز در تست دست دریا پر
ز فتح باب کف تست ابر نیسان راد
جهان ز خصم تو مخذولتر نیابد کس
مگر ز مادر محنت برای خذلان زاد
چنانکه نصرت دین میکنی ز رایت و رای
به هرچه روی نهی ناصر تو یزدان باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مبشر خبر فتح ختلان را به خراسان میآورد و مردم را به شادی و خوشحالی دعوت میکند. درختان و پرندگان از این خبر خوشحال هستند. شاعر به حاکم میگوید که خداوند هر آنچه بخواهد به او میدهد و او با قدرتش میتواند بر دشمنان پیروز شود. او توصیف میکند که چگونه عدل حاکم باعث شکوفایی و آرامش در طبیعت میشود. همچنین میگوید که در مقابل دشمنان، هیچکس به اندازه حاکم در امان نیست و پیروزی او در نصرت دین و ملتش تضمین شده است.
هوش مصنوعی: خبر مسرتبخشی از پیروزی و فتح به دست آمده به گوش رسید. ای پادشاه خراسان، خوشحال باش و از زندگی لذت ببر!
هوش مصنوعی: درخت به طرز زیبایی در حال رقص و جنبش است و پرندهای با هیجان و آواز بلند خبر پیروزی و خوشبختی را به باغ و باغچه میبرد.
هوش مصنوعی: تو هستی که هرچه بخواهی، خداوند به تو عطا کند، زیرا او به خاطر خواهشهایت، آنچه را خواستی به تو بخشیده است.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که شمشیرت همچون سیلی از خون، ستارهها و ارکان را به یاد طوفان روزگار میآورد.
هوش مصنوعی: با کمک عدل و انصاف تو، در جنگلها و دشتها، گوزن و آهو به راحتی از دست شیر و یوز در امان خواهند بود.
هوش مصنوعی: دریا با دستان خود، از سنگریزهها گلی ساخته و درِ پیروزی را به روی تو گشوده است. ابرهای پربار، منبع نعمت و برکتاند.
هوش مصنوعی: هیچکس در این جهان به اندازهی تو از دشمنیاش شکستخوردهتر نیست، مگر اینکه از مادر درد و رنج به دنیا آمده باشد.
هوش مصنوعی: به گونهای که در حمایت از دین اقدام میکنی، با پرچم و نظر خود، به هر سمتی که بروی، پیروزی و حمایتکنندهات خداوند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.