منت ایزد را که روشن شد ز نور آفتاب
آسمان دولت و ملک شه مالک رقاب
از خراسان آفتاب آید همی سوی عراق
از عراق آمد کنون سوی خراسان آفتاب
آفتابی بر سپهر فضل صافی از غبار
آفتابی در بروج سَعد خالی از حجاب
آفتابی اختیار دولت صاحب قِران
آفتابی افتخار ملت صاحب کتاب
سَیّد نیا معین دین پیغمر که هست
همچو داود پیمبر صاحب فصلالخطاب
صاحب عادل نصیر دولت عالی که هست
حمد و نُصرت را ز نام و کُنیتِ او انشعاب
صدر عالم قبلهٔ اولاد آدم کز شرف
پیش از آدم بود عالم را به عدل او شتاب
با رسوم او جهان از یاد بگذارد همی
آنچه از فخر و شرف دیدست از صدر و شهاب
کار گیتی چون مُفَوّض کرد شاهنشه بدوی
حال گیتی استقامت یافت بعد از انقلاب
هست شاهنشاه صاحب دولت و صاحب قِران
رای صاحب دولت و صاحب قِران باشد صواب
مستجاب آمد دعای خلق در ایام او
تا ز رفعت قدر او شد چون دعای مستجاب
گر منوچهربن ایرج را چنو بودی وزیر
ملک ایران کی گرفتی مدتی افراسیاب
باش تا در راه درگاهش سبک گردد عنان
باش تا سوی شهنشاهش گران گردد رکاب
باش تا از راه امر و نهی بگشاید گره
باش تا از روی حل و عقد بگشاید نقاب
باش تا مُسْتَقْبَلان آیند پیش موکبش
آرزومند قبولش امتی از شیخ و شاب
سروران دولت او سرکشیده بر فلک
کافیان خدمت او رخ نهاده بر تراب
ای مبارک ابر رحمت، بر همه گیتی ببار
ای همایون بدر دولت، بر همه عالم بتاب
در کفایت نام جوی از پادشاه نامجوی
در وزارت کامیاب از پادشاه کامیاب
مدت سی سال در ملک سلاطین کردهای
منت شاهان و شکر رادمردان اکتساب
کدخدایی کن خداوند جهان را مدتی
تا جهان خالی کنی از اضطرار و اضطراب
دولت سلطان محمد گر ز تو ترتیب یافت
ملک سلطان سنجر اکنون از تو یابد جاه و آب
آهوان را گر ز دندان کِلاب آفت رسید
ور بود آشوب میشان را ز دندان ذِئاب
میش و آهو هر دو از عدل تو اکنون ایمند
هم ز چنگال ذِئاب و هم ز دندان کِلاب
در مسالک نیست با امن تو رسم بدرقه
در ممالک نیست با امن تو جای احتساب
عفو تو چون چیره گردد آب از آتش برکند
خشم تو چون تیز گردد آتش انگیزد ز آب
ور رسد پیغام تو یک راه سوی آسمان
مرحبا با حَبّذا از آسمان گیرد جواب
دوستان و دشمنانت را ز مهر و کین توست
در بهشت امید رحمت در سَقَر بیم عذاب
خُلد را بیند به خواب آن کاو تو را بیند به باد
بخت را بیند به یاد آن کاو تو را بیند به خواب
آسمان تا دامن محشر نبودی پایدار
گر بهقدر تو نبودی آسمان را انتساب
تیر ترکان تو را پر عقاب آمد به کار
زان شرف شد در جهان شاه همه مرغان عقاب
حاتم و نعمان و مَعن امروز اگر پیدا شوند
هرسه راگاه جوانمردی نباشد با تو تاب
همت تو بشکند بازار ایشان همچنانک
مهر تابان بشکند بازار نور ماهتاب
بخت میمون تو چون بر هفت گردون خیمه زد
اختران بستند با تختت طناب اندر طناب
بند و زندان ساخت چون صاحب خبر کیوان پیر
تا کند در بند و زندان دشمنانت را عقاب
مشتری بر خیر و طاعت داشت در دنیا تو را
تا به خیر و طاعت از یزدان تو را باشد ثواب
بر مثال جنگیان مِرّیخ شد پرخاشجوی
تا به قهر بد سگالت برکشد تیر از قِراب
آفتاب از بهر آن تا تو ببخشی روز بزم
کرد سنگ خاره را پرگوهر و پر زرّ ناب
زهره شد چون مطربان رامش فزای ورودزن
تا زند هنگام رامش پیش تو چنگ و رباب
ای به نفس خویش تنها امتی همچون خلیل
مقبل فی کل فن، معجز فی کل باب
ای نیابت داده در علم و جوانمردی تو را
تا به خیر و طاعت از یزدان تو را باشد ثواب
عذر من بپذیر اگرچه هستم از تقصیر خویش
هم سزاوار ملامت، هم سزاوار عتاب
از وصالت گشت فالم سعد چون فرّ همای
گر ز هجرت بود حالم تیره چون پر غراب
اندر این مدت که بودم من ز دیدار تو فرد
جفت بودم با رباب و باکباب و با شراب
بود اشکم چون شراب لعل در زرینه جام
ناله جون زیر رباب و دل چو بر آتسکباب
شکر یزدان را که روزی کرد ازین خدمت مرا
لذت خیرالمنال و راحت حسنالمآب
تا مدیح تو همیگویم بههنگام مشیب
گر ثنای تو همی گفتم به ایام شباب
تا همی از مهر رخشان بر زمین باشد شعاع
تا همی از بحر جوشان بر هوا پاشد سحاب
مهر رخشان باد پیش رای تو همچون سها
بحر جوشان باد پیش دست تو همچون سراب
آنکه دل شادت نخواهد باد عیش او دژم
وان که آبادت نخواهد باد عمر او خراب
باغ اکرام تو را ریحان همه بو و لطف
ابر انعام تو را باران همه زر و ثیاب
روز و شب در خدمت تو ماه رویانی عجب
هر یکی را صنع یزدان داده شش چیز عجاب
چهرهٔ خوب و لب شیرین و بالای بلند
چشم مخمور و دهان تنگ و زلفین به تاب
باد با بخت تو سعدین فلک رااقتران
تا به یزدان بندگان را در سجودست اقتراب
رای تو در دولت سلطان به هرکاری مصیب
دشمنان دولت از رای مصیب تو مصاب
تا گه محشر به توقیعات در دیوان شاه
کرده اقلام تو هفت اقلیم پر درّ خوشاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن، ندا و ستایش و دعا برای یک پادشاه قدرتمند و معنوی است که به حکومتی عادلانه و آباد کمک کرده و کردار او باعث امن و آسایش در جهان شده است. شاعر با استفاده از تصاویری از خورشید، ستارگان و طبیعت، به عظمت و شایستگی پادشاه اشاره کرده و او را به عنوان منبع خیر و برکت معرفی میکند. همچنین اشارههایی به کارهای نیک و موفقیتهای او در اداره کشور و پاسخ دعاهای مردم در دوران او وجود دارد. در مجموع، این شعر به بیان امیدها و آرزوهای مردم برای ادامه حکمرانی عادلانه و بهبود وضعیت اجتماعی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: سپاس خداوند که با تابش آفتاب، سرنوشت و موقعیت پادشاهی به روشنی درآمد و قدرت و سلطنت او نمایان شد.
هوش مصنوعی: از خراسان، نور آفتاب به سمت عراق میتابد و اکنون این نور از عراق به سوی خراسان میآید.
هوش مصنوعی: خورشیدی بر آسمان علم و فضیلت میدرخشد که از هرگونه غبار و کدورت پاک است، همچون خورشیدی در برج خوشبختی که از حجاب و پردهها آزاد است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اهمیت و مقام بالای دو شخصیت اشاره میکند که یکی از آنها به قدرت و ریاست میرسد و دیگری به افتخار و علم. هر یک از این شخصیتها نماد ویژگیهای خاصی هستند: یکی نمایانگر توانایی و قدرت سیاسی و دیگری نمایانگر دانش و فرهنگ ملت. به طور کلی، ارتباطی بین قدرت و علم وجود دارد که در توسعه و پیشرفت جامعه مؤثر است.
هوش مصنوعی: سید نیا، که حامی و پشتیبان دین پیامبر است، مانند داوود نبی، دارای مقام و قدرتی خاص است که در موضوعات مهم و حساس نقش کلیدی دارد.
هوش مصنوعی: شخصیت عادل و یاریدهندهای که پشتیبان دولت بزرگ است، حمد و نصرتش از اسم و لقب او طبعاً نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: سرزمین عالم، مکان روی آوردن فرزندان آدم است که به خاطر مقام و فضیلتش، پیش از آدم وجود داشت و به واسطهی عدالت او، جهان را به سوی ترقی و پیشرفت میبرد.
هوش مصنوعی: جهان از یاد میرود وقتی با او به رسم و آداب رفتار شود؛ آنچه از افتخار و بزرگی دیده شده، همچون کوه صدر و ستاره شهاب، به فراموشی سپرده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که شاهنشاه بدوی سرنوشت جهان را به دست خداوند سپرد، وضعیت جهان پس از دگرگونی و تغییر، به ثباتی رسید.
هوش مصنوعی: شاهنشاه دارای قدرت و نیرویی است که هم دارای حکومت است و هم دارای تدبیر و اندیشهای درست و عاقلانه.
هوش مصنوعی: در زمان او، دعاهای مردم به سرعت اجابت میشد، بهاندازهای که مقام و مرتبت او به حدی بالا بود که دعاهایش همواره مؤثر واقع میشدند.
هوش مصنوعی: اگر منوچهربن ایرج را چنین میدیدی، کیسے میتوانستی وزیر کشور ایران شوی؟ چرا مدتها افراسیاب را در دست گرفتی؟
هوش مصنوعی: منتظر بمان تا در مسیر نزدیک شدن به خداوند، راهت آسان و بیدغدغه شود. همچنین منتظر بمان تا وقتی به سوی پادشاهیاش میروی، بار و سنگینی لوازمت بیشتر شود.
هوش مصنوعی: صبور باش تا اینکه با دستور و فرمان، مشکل حل شود و به واسطهی این کار پردهها کنار برود.
هوش مصنوعی: بگذار تا آیندهنگرانی که امید دارند او را بپذیرند، به پیشگاهش بیایند، چه گروهی از پیران و چه جوانان.
هوش مصنوعی: سروران و بزرگان کشورش همچون ستارههایی در آسمان سر بر افراشتهاند و خادمان او بر زمین در خدمتش حاضر شدهاند.
هوش مصنوعی: ای ابر رحمت، بر سرزمینها باران ببار و ای فرشته خوشبختی، بر همه جهان نور افشان.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که در موفقیت و قابلیت یک وزیر، نام او به اندازه نام پادشاه اهمیت دارد و اگر پادشاه موفق باشد، وزیر نیز در کارش کامیاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: سی سال است که در خدمت پادشاهان بودهای و به خاطر این مدت طولانی، از بزرگویان و رادمردان جامعه قدردانی میکنی.
هوش مصنوعی: مدتی اجازه بده تا تو، که خدای جهان هستی، سرپرستی و مدیریت کنی تا این دنیا از نگرانیها و آشفتگیها خالی شود.
هوش مصنوعی: اگر حکومت سلطان محمد به سامان برسد، سلطنت سلطان سنجر نیز از تو مقام و اعتبار خواهد یافت.
هوش مصنوعی: اگر آهوها گرفتار دندانهای سگها شوند و اگر میشها از دندان گرگها آسیب ببینند، این نشانهای از خطر و آفت است.
هوش مصنوعی: گوسفند و آهو هر دو به دلیل عدالت تو الآن ایمنی دارند و از شکار گرگها و سگها نجات یافتهاند.
هوش مصنوعی: راههایی که در سفرهای مختلف وجود دارد، با خلوص و امنیت تو معنایی ندارد. در سرزمینها هم جایی برای حساب و کتاب در کنار امنیت تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر بخشش تو غلبه کند، مانند آب خشم تو را فرو مینشاند، و وقتی خشم تو شدت بگیرد، مانند آتش برمیخیزد و میتواند آسیب بزند.
هوش مصنوعی: اگر پیغام تو به آسمان برسد، با کمال میل و خوشحالی، پاسخ از آسمان هم دریافت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: محبت و دوستی تو باعث میشود که دوستانت از خوشی بهرهمند شوند و دشمنان تو از ترس عذاب رنج ببرند. در بهشت، امید به رحمت وجود دارد و در جهنم، ترس از عذاب نمایان است.
هوش مصنوعی: بهشت را کسی میبیند که در خواب تو را ببیند، و بخت خوب را آن کسی احساس میکند که تو را در یاد دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو نبودی، آسمان تا روز قیامت هم پایدار نمیماند؛ زیرا وجود تو به آسمان معنا و اعتبار میبخشد.
هوش مصنوعی: تیر تیراندازان ترک برای تو چون بال عقاب مفید و کارآمد شد و به همین دلیل در دنیا شاه همه پرندگان، عقاب، گردید.
هوش مصنوعی: اگر حاتم طایی، نعمان و معن امروز ظهور کنند، هر سه آنها قادر نخواهند بود که با تو در جوانمردی و شجاعت رقابت کنند.
هوش مصنوعی: عزم و اراده تو میتواند قدرت آنها را نابود کند، همانطور که خورشید نور ماه را میشکند و آن را کمرنگ میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که شانس و بخت خوب تو بر آسمانها سایه انداخت، ستارهها به دور تخت تو جمع شدند و به نوعی به آن پیوند خوردند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در زمانهای قدیم افراد باخبر و دانا برای مقابله با دشمنان از روشهای مختلفی استفاده میکردند، اینجا به تصویر کشیده شده که فردی مانند کیوان پیر به ساخت زندان و بند مشغول است تا دشمنانش را به دام بیندازد و مجازات کند.
هوش مصنوعی: انسان در زندگی دنیوی خود به کارهای خوب و نیکو میپردازد و این رفتار او باعث میشود که در آخرت نیز از جانب خداوند پاداش دریافت کند.
هوش مصنوعی: مانند سربازان جنگجو، سرشار از خشم و غضب به میدان آمد تا با قدرت، تیر خود را از کمان به سمت تو پرتاب کند.
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر تو، روز را به جشن و شادی تبدیل کرده است، و سنگ خارا را به جواهر و طلای خالص آراسته است.
هوش مصنوعی: زهره، مانند نوازندگان خوش صدا، برای ورود به محفل شادمانی آماده شده است تا در زمان شادی و شگفتی، نزد تو چنگ و رباب بزند و فضایی مملو از موسیقی و لذت خلق کند.
هوش مصنوعی: تو که در خودت به تنهایی به گونهای شبیه به ابراهیم (خلیل) در هر هنر و فن، معجزهآسا هستی، در هر موضوعی بینظیری.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دانش و جوانمردی به دیگران الگو هستی، امیدوارم که پاداش خوبیها و طاعاتت از جانب خداوند به تو برسد.
هوش مصنوعی: لطفاً از من بپذیر که اگرچه خودم را مقصر میدانم و برای اشتباهاتم سزاوار سرزنش و توبیخ هستم، اما به من عذر بده.
هوش مصنوعی: وقتی به وصال تو رسیدم، زندگیام خوشبخت شد. اما اگر از تو دور شوم، حال و روزم بد میشود، مثل پرندهای که از پرواز بازمانده و به زمین افتاده است.
هوش مصنوعی: در این دورهای که از تو دور بودم، تنها به خوشگذرانی و لذتهای دنیوی مانند موسیقی، کباب و شراب مشغول بودم.
هوش مصنوعی: اشک من مانند شرابی سرخ در جامی زرین است، ناله جانم زیر ساز رباب نواخته میشود و دل من همچون گوشتی که در آتش کباب شده، میسوزد.
هوش مصنوعی: خداوند را شکر میگویم که به من این نعمت را عطا کرد تا از خدمت به دیگران لذت ببرم و آرامش و زیبایی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: هر زمان که در موقعیت سختی قرار دارم، از تو تعریف و تمجید میکنم، هر چند که در روزهای جوانی هم از تو ستایش میکردم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور خورشید بر زمین میتابد، و تا وقتی که بخار از دریاهای طوفانی به هوا بلند میشود، زندگی و زیبایی ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: به امید آنکه چهره تابناک تو مانند ستارهای درخشان باشد و در برابر چشم تو جلوه کند، و همچنین آرزو میکنم که دریای پرآشوب به مانند سرابی در دست تو باشد و به تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: کسی که نمیخواهد دل تو شاد باشد، زندگی خوشحالی نخواهد داشت و کسی که برای تو خوشی نمیخواهد، عمرش به عذاب خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: باغ احسان تو پر از گلهای خوشبوست و نعمتهایت مانند بارانی است که زمین را سرسبز و گرانمایه میکند.
هوش مصنوعی: روز و شب در خدمت تو ای ماهرویان، عجیب است که هر یک از شماها شش ویژگی شگفتانگیز از طرف خدا دارد.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و لبانی شیرین، همراه با چشمهایی مست و حالت خاصی که موهایش به زیبایی ریخته شده است.
هوش مصنوعی: باد به بخت خوش تو و ارتباط خوب آسمان با خداوند، باعث شده که بندگان در حال عبادت و نزدیک شدن به یزدان بپرستند.
هوش مصنوعی: اگر نظر تو در کارهای دولت سلطان درست باشد، هر کار تو به سود اصول دولت انجام میشود، و دشمنان دولت از آن بهرهمند نخواهند شد.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت در اسناد و نوشتههای شاه، کلام تو در هفت اقلیم به زیبایی و درخشش منتشر خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.