ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم
ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم
پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو
فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم
چون نور تو از جوهر آدم بنمودند
ابلیس شد از غیرت تو دشمن آدم
تا خاتم اقبال در انگشت تو کردند
بر خصم تو شد گیتی چون حلقهٔ خاتم
آصف صفتی در هنر خویش ولیکن
کردند در انگشت تو انگشتری جَم
جُودِ تو چو روزست در آفاق مقرر
رای تو چو عقل است بر افلاک مقدم
از رای تو بودست ید موسیِ عِمران
و ز جود تو بوده است دمِ عیسیِ مریم
انواع سعادت ز جبین تو برد چرخ
اقسام سخاوت ز یمین تو بردیم
آثار خرد بی تو بود مُهمل و مُوقوف
اسباب هنر بیتو بود مشکل و مُبْهم
گو خیز و ببین جسم تو آن کس که ندیده است
اقبال مصوّر شده و بخت مُجَسّم
آنجا که تفاخر بود از دانش و بخشش
باشند ز تو سائل و مداح تو مُنْعَم
ز اندیشهٔ مداح بود دانش تو بیش
ز اندیشهٔ سائل نبود بخشش تو کم
از دیدن کام تو شود حاسدت اکمه
درگفتن نام تو شود حاسدت اَبْکم
دولت نپسندد که نهد حاسد تو دام
و ایزد نگذارد که زند دشمن تو دم
گر جود تو بر وادی زم چشم گشاید
بر وادی زم رشک برد چشمهٔ زمزم
ور بر سر روباه فُتَد سایهٔ عدلت
روباه به هم برشکند پنجهٔ ضیغم
ای بار خدایی که همه بار خدایان
در صف نعال اند و تو را صدر مسلم
همچون صدف و نافه پر از گوهر و مشک است
وصاف تورا خاطر و مداح تورا فم
گر روشن و مشموم بود مدح تو نشگفت
درگوهر و در مشک بود روشنی و شم
تا سایهٔ اقبال تو بر فرق من افتاد
من بنده عزیزم به همهجا و مکرم
طبعم به تو صافی شد و شعرم به تو عالی
چشمم به تو روشن شد و جانم به تو خرم
گر گل سپرم بی تو بود تیزتر از خار
ور نوش خورم بیتو بود تلختر از سَمّ
بیخدمت تو تیره شود طبع من از تف
بیطلعت تو خیره شود چشم من از نم
تا از حرکات فلک و سیر کواکب
گه شادی و سود آید و گاهی غم و ماتم
بادند رفیقان تو در شادی و در سور
بادند حسودان تو در ماتم و در غم
دست تو همیشه بهسوی رَطل و سوی جام
گوش تو همیشه به سوی زیر و سوی بم
در مجلس تو صفزده خوبانسرایی
با جعد پر از حلقه و با زلف بر از خم
از خدمت دیدار تو اقبال همه خلق
و اقبال تو از دولت سلطان معظم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به ستایش و توصیف شخصی با ویژگیهای برجسته و با عظمت میپردازد. مداح از قداست و قدرت این فرد سخن میگوید و او را منبع خیر و برکت برای مخلوقات میداند. این شخص به عنوان نماد فتح و نصرت شناخته شده و قدرت او باعث دشمنی ابلیس با انسانها شده است. نعمتها و تواناییهای او به وضوح در آثار و برکاتش نمایان است و او را به عنوان سرچشمه فضایل و سعادت معرفی میکند. همچنین بر این نکته تأکید میشود که دوری از این فرد موجب غم و اندوه است و حضور او باعث سروری و شادمانی است. در نهایت، مداح با خود را از تأثیرات مثبت این فرد آراسته و زندگی و شعر خود را با او پیوند میزند، و او را سرچشمه خوشبختی و روشنایی میداند.
هوش مصنوعی: ای پایه و اساس سلطنت، تو به فرمانت استوار و محکم هستی؛ ای نیکی و فایدهٔ انسانها، در احسان و محبت تو پنهان و مستتر میباشی.
هوش مصنوعی: نام و لقب تو پر از نشانههای پیروزی، نصر و افتخار برای تمام جهانیان است.
هوش مصنوعی: زمانی که نور تو از ذات آدم ظاهر شد، ابلیس به خاطر غیرت تو، به دشمنی آدم برخاست.
هوش مصنوعی: وقتی که شانس و اقبال به تو روی آورد و تو را در دست بگیرد، دنیا تماماً تحت تأثیر قدرت تو قرار میگیرد، مانند اینکه جهان به یک حلقهٔ انگشتری تبدیل میشود که تو در آن ولی فرمانروایی.
هوش مصنوعی: آصف در هنر خودش ویژگی خاصی داشت، اما دیگران در انگشت تو جواهری را قرار دادند که نشاندهندهی ارزش و زیبایی است.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو مانند روزی روشن در سراسر جهان پخش شده است. نظری که تو داری همانند عقل و خرد است، که بر بالای آسمانها قرار دارد.
هوش مصنوعی: از نظر تو، عصای موسی به قدرت او بوده و بخشندگی تو باعث دمیدن روح در عیسی، پسر مریم شده است.
هوش مصنوعی: سعادتهای مختلف از پیشانی تو گرفته شده و انواع بخششها از دست راست تو به دست آمده است.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، نشانههای خرد بیفایده و بلااستفادهاند و ابزارهای هنر در غیابت تو، دشوار و نامشخص به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: برو و ببین که وجود تو همان کسی است که شانس و خوشبختی به صورت عینی و ملموس در برابر تو ایستادهاند.
هوش مصنوعی: در جایی که خودخواهی و فخر به دانش و سخاوت وجود داشته باشد، لازم است که دیگران از تو درخواست کنند و تو را ستایش کنند که نعمتهایی از جانب تو به آنها رسیده است.
هوش مصنوعی: از تفکر و نگرش ستایشگر، دانش تو بیشتر است و از تفکر درخواستکننده، بخشش تو کمتر است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از خوشی و موفقیت تو باخبر میشود، حسادتش به او اجازه انجام هیچ کاری را نمیدهد و در برابر نام تو از شدت حسادت، زبانش بند میآید.
هوش مصنوعی: خوشی و خوشبختی نمیپسندند که حسادتهای دیگران مانع تو شود و خدا اجازه نخواهد داد که دشمنان تو آسیب بزنند.
هوش مصنوعی: اگر بخشش و مهربانی تو بر دشت زم وجود پیدا کند، چشمهٔ زمزم از آن حسادت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر سایهٔ عدالت بر سر روباه بیفتد، او با پنجهٔ شیر به هم میشکند.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، تو آن خدایی هستی که تمام دیگر خدایان در برابرت قرار گرفتهاند و تو در جایگاه اعلای خود قرار داری.
هوش مصنوعی: شما مانند صدفی هستید که پر از جواهر و عطر است، و سخنانی که از دهانتان بیرون میآید، ستایشکنندهی شماست.
هوش مصنوعی: اگر ستایش تو درخشان و خوشبو باشد، شگفتی نخواهد بود؛ زیرا روشنایی و عطر در عطر و جواهر نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که شانس و اقبال خوب تو به من رسید، من به عنوان یک بندهی ارزشمند و محترم در هر جایگاهی قابل احترام شدم.
هوش مصنوعی: حس و حال من به خاطر تو به وضوح رسید و شعرهایم زیباتر شد. چشمانم به روشنی تو روشن شد و روح و جانم با وجود تو شاداب و سرزنده گشت.
هوش مصنوعی: اگر گل را به جای تو سپر کنم، به اندازهای تند و آزاردهنده میشود که از خار نیز بیشتر میزند. و اگر نوشیدنی را بدون تو بنوشم، آنقدر تلخ خواهد بود که همچون زهر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در خدمت تو نباشم، ذهن من کدر و تیره میشود و از نگاه کردن به چهرهی زیبایت، چشم من پر از اشک میگردد.
هوش مصنوعی: حرکتهای آسمان و گردش ستارهها باعث میشود که گاهی اوقات خوشحالی و بهرهمندی بیاید و گاهی اوقات غم و اندوه بر ما حاکم شود.
هوش مصنوعی: دوستانت در خوشی و جشن کنارت هستند، اما حسودانت در زمان دلتنگی و ناراحتی دور تو هستند.
هوش مصنوعی: دست تو همیشه به سمت شراب و جام است و گوش تو همیشه به سمت صداهای زیر و بم توجه دارد.
هوش مصنوعی: در جمع شما، زیبایانی حضور دارند که موهای شانه کرده و حلقهدارشان مانند گیسوانی است که در هم پیچیده شدهاند.
هوش مصنوعی: از حضور و دیدار تو، همه افراد خوشحال و سعادتمند میشوند و همچنین تو نیز از نعمت و حمایت بزرگترین پادشاه بهرهمند میشوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث بنزدیک ملوک عجم از جم
بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز
آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم
سالار خراسان ملک عالم عادل
[...]
جشن سده و سال نو و ماه محرم
فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم
شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود
کاین نام بدین معنی او راست مسلم
از دیدن او چشم جهان گردد روشن
[...]
تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی
بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم
آمد صفر امروز چو دی رفت محرم
این شادیت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آید
شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم
ای بار خدایی که تو را یار نباشد
[...]
آن چنبر پرحلقه و ان حلقه پرخم
دام است و کمندست بر آن عارض خرم
دامی و کمندی که ز بهر دل خلق است
چون سلسله پُر حلقه و چون دایره پرخم
از دیدن آن دلبر و نادیدن آن ماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.