تا نگار من ز سنبل بر سمن پر چین نهاد
داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد
زلف او برگل ز عود خام خَم در خَم فکند
جَعد او بر مه ز مشک ناب چین بر چین نهاد
آنکه در یاقوت مشک آگین او شکّر سرشت
قُوت عشّاق اندر آن یاقوت مشک آگین نهاد
هر دلیکز سرکشی ننهاد سر برهیچ خط
زیر زلف او کنون سر بر خط مشکین نهاد
من غلام آن خط مشکین ک هگویی مورچه
پای مشک آلود بر برگ گل نسرین نهاد
تا نبوسیدم لب شیرین او نشناختم
کایزد آب زندگانی در لب شیرین نهاد
موبد آذرپرستان را دل من قبلهگشت
زانکه عشقش در دل من آذر برزین نهاد
هر که از رنج من و از کار او آگاه شد
نام من فرهاد کرد و نام او شیرین نهاد
حال خویش اندر بلای او دل مسکین من
خود تبه کرد و گنه بر چشم روشن بین نهاد
خواب خویش اندر غم او چشم روشنبین من
دوش گم کرد و بهانه بر دل مسکین نهاد
چشم و دل را من ملامت چون کنم از عشق خویش
بند بر جان من آن پروردهٔ تکسین نهاد
نیکبخت آنکسکه دل در بند عشق او نبست
پر گرفت از عشق او بر مدح شمسالدین نهاد
آن امامی کاو شهاب ثاقب است اسلام را
وان شهابی کاو قَدَم بر تارک پروین نهاد
عبد رزّاق آن که اندر سایهٔ اقبال او
بخت عالی رای بر بالای علیین نهاد
روز اول کاو سواری کرد در میدان علم
روزگار از بهر او بر اسب دولت زین نهاد
کرد در خلد برین روحالامین او را دعا
حور آمین کر و رضوان گوش بر آمین نهاد
اختران با بخت او شطرنج رفعت باختند
بخت او هر هفت را اسب و رخ و فرزین نهاد
کرد دولت آستان دولتش بالین خویش
جفت دولت شد کسی کاو سر بر آن بالین نهاد
مشتری سعدست چون کین توزد از اعدای خویش
آفتاب او را لقب مریخ کیوان کین نهاد
هر که در گیتی بنای کین او آغاز کرد
آن بنا را قاعده بر لعنت و نفرین نهاد
فخرکردیگر نشستی ساعتی بر خوان او
آن که او بر خوان سیمین کاسه زرین نهاد
سَجده کردی گر بدیدی تخت و بار و زین او
آنکه از آغاز رسم تخت و بار و زین نهاد
گرچه اکنون در عجم هستند رادان بیقیاس
روز رادی بخشش بیمنت او آیین نهاد
ورچه در عهد نبی بودند شیران بیشمار
روز مردی پای در صف صاحب صِفّین نهاد
ای برادر زادهٔ صدری که دولت را اساس
از زمین کاشغر تا بحر قُسطَنطین نهاد
او به عقبی رفت و اندر قلعهٔ اقبال خویش
از علوم تو ذخیره حشمت و تمکین نهاد
ساخت او از گوهر شکر تو تاجی قیمتی
در بهشت آن تاج را بر فرقِ عِلّیین نهاد
آسمان کز باد فروردین زمین را زنده کرد
لطف و طبع تو مگر در باد فروردین نهاد
نار پیش طین سجود از رشک نور تو نکرد
کاو همی دانست کایزد نور تو در طین نهاد
آرزو آمد فلک را تا بسنجد عقل تو
کردگار اندرکف او کفهٔ شاهین نهاد
تا که در دست تو پیدا شد کلید گنج علم
دشمنت قفل جهالت بر دل غمگین نهاد
تا همی دم زد بداندیش تو اندر سِجن بود
چون دمش بگسست با از سِجن در سِجّین نهاد
تیزی خنجر نهاد اندر سر اقلام تو
آنکه اندر چوب موسی هیئت تِنّین نهاد
واندر اقلام تو از بهر هلاک دشمنان
قد تیر و شکل رُمح و پیکر زوبین نهاد
مهترا از ضربت گردون دل من خسته شد
لطف تو بر خستهٔ من مرهم و تسکین نهاد
تا ضمیرم یافت در مدح تو تلقین از خرد
دام فکرت بر ره معنی بر آن تلقین نهاد
همت عالیت چون بشنید گفتار مرا
کرد تحسین و ز احسان مهر بر تحسین نهاد
چون دلت را آن پسند آمد عروس شعر من
جودت او را مبلغی هر سال برکابین نهاد
عاجز آید زین سخن گر زنده گردد آن که او
داستان بیژن و افسانهٔگرگین نهاد
تا که باشد در نبی نام و نشان آن نبی
کاو پسر را گاه قربان بر گلو سِکّین نهاد
بر تو فرخ باد عید آن نبی کاندر جهان
دین تازی را شریعت تا به یومالدین نهاد
کرد ایزد هم صلات و هم صیام از تو قبول
وز تو راضی جان آنکاندر شریعت این نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق عمیق سراینده به معشوق میپردازد. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوق مانند زلفها و لبهایش سخن میگوید و احساساتی چون حسرت و عشق را بیان میکند. او عشق خود را مانند آتش در دل توصیف میکند و به عشق و محبتش نسبت به معشوق و تأثیر آن در زندگیاش اشاره میکند. شاعر همچنین به فضایل و بزرگی معشوق و تأثیری که بر او گذاشته، بالخصوص در زمینه علم و دانش اشاره میکند. در پایان، عشق به نبی و دین نیز به تصویر کشیده میشود و شاعر از وجود معشوق و تأثیرش بر زندگیاش به شادی و خوشبختی میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب من از سنبل بر روی سمنهای پرچین گذشت، غم و حسرتی بر دل صورتگران چیره شد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند درختانی از چوب صندل، در هم پیچیده و تاب خورده است. فرهای او همچون ماه، بر روی پوستش به زیبایی و لطافت قرار گرفتهاند و عطر مشک طبیعی، به این زیبایی افزوده است.
هوش مصنوعی: کسی که در یاقوتی که با مشک ترکیب شده، شیرینی و لذایذ عشق را جای داده است.
هوش مصنوعی: هر دلی که به خاطر طغیان و سرکشی خود، هیچ اشارهای به زلف او نکرد، حالا سرش را بر خط سیاه موی او گذاشته است.
هوش مصنوعی: من بنده و عاشق آن خط سیاه و زیبا هستم که گویی شبیه یک مورچه، با پای آلوده به مشک، بر روی برگ گل نسرین آمده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لب شیرین او را نبوسیدم، نفهمیدم که خداوند چه گوهری از زندگی را در آن لب نهان کرده است.
هوش مصنوعی: دل من به سمت موبد آذرپرستان گرایش پیدا کرده است، زیرا عشق او مانند آتش زندهای در قلب من شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دردها و تلاشهای من باخبر شد، نامم را فرهاد گذاشت و اسم او را شیرین انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: دل غمزده من به خاطر مصیبت او در حال بدی است و خودم را به نابودی کشاندهام و گناه و خطاهایم را به چشمان روشنم تحمیل کردهام.
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب، غم او را فراموش کردم و چشمانم که بیدار بودند، نتوانستند او را پیدا کنند و این غم به دل بیچارهام چنگ انداخته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم چشم و دل خود را سرزنش کنم، در حالی که عشق من اینگونه بر جانم تأثیر گذاشته و راهی جز تسلیم به آن ندارم؟
هوش مصنوعی: خوشبخت کسی است که دلش را به عشق او گره نزده و از عشق او برای ستایش شمسالدین پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: آن امام که همچون ستارهای درخشان و بینظیر در دین اسلام است، مانند شهابی است که بر سر ستارهی پروین فرود آمده و روشنایی خاصی به آن بخشیده است.
هوش مصنوعی: بندهای که از نعمتها و الطاف خدا بهرهمند است، در سایهی خوشبختی و با شانس خوب، به مقام و موقعیت بالایی دست یافته است.
هوش مصنوعی: در روز اول، او وارد میدان علم و دانش شد و به خاطر او، روزگار چنان کرد که دولت به بهترین شکل برایش فراهم شد.
هوش مصنوعی: در بهشت، روحالامین برای او دعا کرد و حور بهشتی آمین گفت و رضوان هم به آن دعا گوش سپرد.
هوش مصنوعی: ستارهها به خاطر بخت او در دنیای بلندمرتبهای بازی شطرنج را باختند و بخت او برای هر هفت ستاره، سوارکار و رخ و پیاده گذاشت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت شخصی اشاره میکند که به درگاه قدرت و ثروت نزدیک شده و در آنجا آرامش و آسایش را یافته است. او خود را در کنار این نعمتها احساس میکند و به همین خاطر به نظر میرسد که خوشبختی و موفقیت برای او دستیافتنی شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که مشتری به کار دشمنان خود بپردازد، آفتاب به او نامی مانند مریخ و کیوان میدهد.
هوش مصنوعی: هر کس که در این دنیا شروع به دشمنی و کینهورزی کند، پایههای اعمالش را بر نفرین و بدبختی بنا میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو به خود ببالید که مدتی بر سفرهی او نشستهای، باید بدانی که او کسی است که بر سفرهاش کاسهای از طلا قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر با فروتنی و خضوع بر این تخت و تاج و اسب او سجده کنی، باید بدانی که همان کسی که این تخت و تاج و اسب را ایجاد کرده، از ابتدا نقش و اساس این امور را پیریزی کرده است.
هوش مصنوعی: هرچند که اکنون در سرزمین عجم (ایران) مردان شایسته و بینظیری وجود دارند، اما روزی خواهد رسید که بخشش بدون چشمداشت او به یک سنت تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: در زمان پیامبر، شیران زیادی وجود داشتند که در روز میدانداری، در کنار امام علی (ع) و در صف نبرد صفین ایستادند.
هوش مصنوعی: ای برادرزادهای که پایهگذار حکومت و قدرت شدهای، از سرزمین کاشغر تا دریاهای قسطنطنیه، تو آغازگر این مسیر هستی.
هوش مصنوعی: او به عقب برگشت و در قلعهٔ خوشبختیاش از دانشهای تو دَمهٔ ثروت و قدرت را قرار داد.
هوش مصنوعی: خداوند از شیرینی وجود تو، تاجی باارزش در بهشت ساخت و آن را بر سر فرشتگان نهاد.
هوش مصنوعی: آسمان با وزش باد در فروردین، زمین را دوباره جوان و زندگی بخشید. آیا این مهربانی و طبیعت تو نیست که در آن باد فروردینی قرار داده شده است؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و نور الهی اشاره میکند و میگوید که نار، که نماد آتش و داغی است، به خاطر نور تو از خاک (طین) سجده نمیکند. این به این معنی است که آتش میفهمد که نور تو از خاک حاصل شده و به همین خاطر در برابر آن سر تسلیم فرود میآورد. در واقع، آتش به نور تو حسادت میکند و به این ترتیب، به عظمت و والایی تابش الهی اذعان میکند.
هوش مصنوعی: آرزو به آسمان آمد تا ببیند عقل تو را، و خداوند در دست او ترازوی شاهین قرار داد.
هوش مصنوعی: زمانی که دانش و علم در دستان تو قرار بگیرد، دشمن تو، یعنی جهل، بر دل ناامید و غمگین انسان قفلی میزند.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که تو در اندیشهی بد بودی، مانند زندانی در بند گرفتار بودی و هنگامی که نفسش قطع شد، از آن زندان به دنیای دیگری رفت.
هوش مصنوعی: تیزی خنجر بر سر نوشتههایت نهاده شده، همانطور که خدایی که در چوب موسی روح اژدها را قرار داد، این کار را کرده است.
هوش مصنوعی: و در میان وسایل تو به منظور نابود کردن دشمنان، قد تیر، شکل نیزه و فرم زوبین قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: ای مه من، دل من از سختیها و مشکلات زندگی زخمی شده است، اما لطف و محبت تو مانند درمانی برای این زخمها عمل کرده و به من آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ذهنم در ستایش تو به فکر فرو رفته بود، اندیشهام را در مسیر درک و معنی به آن القا کردم.
هوش مصنوعی: همت بلند تو وقتی به گفتار من گوش داد، مرا تحسین کرد و به خاطر لطف و محبتش، بر تحسین من افزوده شد.
هوش مصنوعی: وقتی دلت به این شعر من علاقهمند شد، مثل عروسی که آن را دوست میدارد، هر سال مبلغی به عنوان هدیه برای او در نظر گرفتم.
هوش مصنوعی: اگر کسی که داستان بیژن و گرگین را شنیده دوباره زنده شود، از این سخن و این داستان به شدت شگفتزده خواهد شد و در برابر آن عاجز خواهد ماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام و نشانی از پیامبر وجود دارد، آن پیامبر، پسرش را به عنوان قربانی بر گردنش مینهد.
هوش مصنوعی: ایام جشن و خوشی برای تو مبارک باشد، چرا که آن پیامبر در جهان، دین اسلام را پایهگذاری کرد و شریعت آن را تا روز قیامت برقرار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: خداوند هم نماز و هم روزهات را قبول میکند و از تو راضی است، اینها در دین قرار داده شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد
داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد
هر دلی کز سرکشی ننهاد سر بر هیچ خط
زیر زلف او کنون سر بر خط مشکین نهاد
من غلام آن خط مشکین که گویی مورچه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.