روز رزم او چو رایتهای او صف بر کشند
اختران از بیم سر در نیلگون چادر کشند
تیغ جان آهنج او چون بر کشد سر از نیام
خلق باید تا بمیدانش تن بی سر کشند
خون فشاند بر فلک چندان که حوران بهشت
از پی آن تا نیالایند، دامن بر کشند
سایه گرزش اگر بر کوه آهن برفتد
کوه آهن ذره گردد، کت به پشت در کشند
ای خداوندی که هر جایی که تو لشکر کشی
بر اثر پیروزی و فتح و ظفر لشکر کشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف روز رزم و قدرت قهرمان میپردازد. او میگوید که در روز جنگ، پرچمها به صف میشوند و ستارهها از ترس مخفی میشوند. زمانی که شمشیر قهرمان از نیام بیرون میآید، مردم باید با جان خود به میدان رزم بروند. خون او آنقدر بر آسمان میپاشد که حوران بهشتی نیز به خاطر آن دامن خود را بالا میکشند. اگر سایه او بر کوه بیفتد، آن کوه به ذرهای تبدیل میشود. در نهایت، شاعر از خداوند میخواهد که هر جا لشکر فرستد، پیروزی و فتح برای او رقم بخورد.
هوش مصنوعی: در روز نبرد او، وقتی پرچمهایش صفآرایی میکنند، ستارهها از ترس در زیر چادر آسمانی پنهان میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی تیغ جان آهنج او بیرون آید، مردم باید از ترسش بیسر به میدان بروند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شدت احساساتی و عاطفی خود را به تصویر میکشد. او میگوید که چنان زخم و درد در درون او وجود دارد که این شدت احساس باعث میشود حوریان بهشت نیز از آن دوری کنند و حتی دامن خود را از آن وضعیت بکشانند. به عبارتی، شدت این درد و اندوه به حدی است که هیچ موجود زیبایی نمیتواند آن را تحمل کند.
هوش مصنوعی: اگر سایه گرز (چیزی قوی و نیرومند) بر کوه آهن بیفتد، آن کوه آهن به اندازه یک ذره کوچک میشود و به همین راحتی به دوش میافتد.
هوش مصنوعی: خدایا، تو که هر جا که میروی، لشکرت را به پیروزی و موفقیت میرسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.