مخسب ای برادر که دزدان به خواب
بتازد برِ خفتگان با شتاب
تو در خوابی و خصم بیدار بخت
بدرّد بر اندامت از کینه رخت
بشو سرمهٔ خواب و مستی ز چشم
که دشمن به بالینت آمد به خشم
به یاران بده دست و بیواهمه
بران گرگ از گله دزد از رمه
ببُر راه دشمن ازین بوم و مرز
ز توپش مترس از نهیبش ملرز
ز مردن میندیش و با عزم باش
شب و روز آمادهٔ رزم باش
چرا باید اندیشه کردن ز جنگ
نه ما از کلوخیم و دشمن ز سنگ
چرا تن به زنجیر دشمن دهیم
به زندان اهریمنان تن دهیم
گر او را بُوَد دست و شمشیر تیز
ترا هم بُوَد دست و شمشیر نیز
مبر زآشتی نامْ هنگامِ جنگ
مبر دل ز نام و مده تن به ننگ
ادیب الممالک سرود این سخُن
اگر هوش داری در گوش کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.