گنجور

 
ادیب الممالک

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت

ای باغبان منال ز رنج دی و خزان

بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت

ای پاسبان مخسب که در غارت سرای

دزد دغل به خانه تو با چراغ رفت

ای دهخدا عراق و ری و طوس هم نماند

چو بانه رفت و سقز و ساوجبلاغ رفت

یاران حذر کنید که در بوستان عدل

امروز جوقه جوقه بسی بوم و زاغ رفت

 
sunny dark_mode