گنجور

 
ادیب الممالک

آنکه درگاهش با چرخ همی گوید

نه مرا مانی و نه با تو رقیبستم

که تو مطموره بیدادی و من دایم

ملجا خائف و ما و ای غریبستم

ای خداوند پی مدح تو در محضر

من یکی شاعر دانای لبیبستم

که گهر ریزم و از غالیه دان خیزم

مشک تر بیزم و با نفخه طبیبستم

همه دانند ز قحطانی و عدنانی

بعد اما بعد این بنده خطیبستم

گر ادیبم بممالک شمری شاید

که ممالک را من نیک ادیبستم

 
sunny dark_mode