گنجور

 
ادیب الممالک

اگر یک تن به گیتی درد یاران را طبیبستی

خداوند محبت شاه مهرویان حبیبستی

ز صوت عندلیب اندر چمن جانها برقص آید

مگر در وصف او سرگرم دستان عندلیبستی

گر او را بر فلک جانیست یا رب از چه رودایم

رخش چون آفتاب و پنجه چون کف الخضیبستی

چنان آویختم در دامن مهرش که پنداری

ز حلق کودکان آویخته عود الصلیبستی

به گیتی هر کسی را حق نصیبی داده است اما

مرا از ملک و مال این جهان مهرش نصیبستی

امیری را از او باید ادب آموختن گرچه

به فرمان مظفر شه ممالک را ادیبستی

 
sunny dark_mode