روز دوشنبه دهم شعبان بود از سال هزار و سیصد و هشت که مطابق آمد با اول فروردین ماه جلالی و نوروز پارسیان که ملوک و رعیت ایران را بزرگترین جشنی بشمار آید. قضا را در این روز خانگیانم همه در بستر بودند و چنانم دل به بیم اندر بود که البته سخن گفتن نتوانستمی تا چه رسد که شعری گویم و از این روی در بار عام که همگی خواجه تاشانم در صف بودند جایگاهم تهی ماند. بناگاه از جانب خداوندم امیر نظام ایده الله تعالی بمن رسانیدند که خواجه بزرگ میفرماید آنجا که شاعران و دبیران ایستاده اند امیری را نمی بینم با اینکه در همه جشنی مداحی او را بفال نیکو گرفته ایم البته باید فریضه خود از گردن بگذارد و این مقام منیع بدیگر شاعران نسپارد. چون این شنیدم دلم بجای آمد و بهر گونه بود این ابیات بهم بسته براه آمدم و در آن هنگام رسیدم که نوبت شاعران گذشته و دستان سرایان و مغنیان سرود خود را بدستان همی خواندند با این همه من چکامه خود را با اجازت آن خداوند بی مثل و مانند فرو خواندم و حضرتش گوش فرا میداد و بهر بیت تحسین میفرمود تا بنهایت رسید. اما از آنجا که من برخلاف رویت دیگر شاعران که در این عصر داعیه دارند در یک قافیه و روی بستن دال و ذال یا معروف و مجهول را بصواب نمیدانم برخی حاشیه نشینان معانی الفاظ مرا ندانسته در یکدیگر همی نگریستند و یکی از متشاعران که بامنش در نهان رشکی بود فرصت بدست کرده بزبان آورد که ما رنجها بردیم تا رویت پیشینیان را چون فرخی و رودکی و عنصری و منوچهری درین عهد منسوخ کردیم و اسلوبی شیرین که بعباراتی سهل آراسته آید در پیش فرا نهادیم تا عالم و عامی را پسند آید و معانی آنرا همه کس فهم کند.
اما این شاعر عراقی که برگزیده خداوند است و خود را ادیب و متکلم داند چندان بلغات مشکله و الفاظ متنافره سخن گوید که پنداری اکنون از شکم ترکستانیان بیرون آمده است. من پاس انجمن خداوندی را بدین گونه تعنت پرخاش نکردم و پاسخ وی را بخاموشی همی دادم که در مجلس خداوندان بیرون ز ادب سخن نبایستی گفت دیگری گفتا که بگمان من این مردک طاعن راست همی گوید و او میخواست که آتش او را برافروزد تا مرا بجوشاند و خود به تماشا محظوظ شود و نمیدانست که در انجمن خداوندم این کار عاقبتش وخیم دارد هر چند از آن شرم و بزرگی که به جبلت دارد در ساعت کظم غیظ خواهد فرمود ولی خاتمه را باید در نگریست با اینهمه آن شاعرک خام بفریب او مغرور شده رشته سخن را درازی میداد تا خداوندم سخنی در پیش آورد که وی خاموش بماند روز دیگر همین ابیات را در حضرت شاهنشاهزاده بزرگ روحی فداه فرو خواندم و مرآنحضرت را پسندیده افتاد مرا جایزه نیکو بخشید و ابیات این است که در این صفحه مرقوم آید.
چو جبهه و دورخ آن پری به فال سعید
مرا بماهی ایزد عطا نموده سه عید
کسان بسالش تجدید فال عید کنند
مرا بماهی اندر سه عید شد تجدید
سه فال فیروز آمد مرا سه جشن بزرگ
سه روز نوروز آمد مرا سه عید سعید
یکی برفته باقبال و شوکت و تمکین
یکی بیامده با فتح و نصرت و تایید
سوم بخواهد آمد چنان که در گیتی
اساس و قاعده عیش را کند تشبید
برمز گفتم این نکته را و میباید
بیان آن را واضح نمود با تأکید
بخواهد آمد مولود خسرو غائب
برفته نوبت میلاد پادشاه شهید
بفال نیک رسیده است موقعی که در آن
بتخت ملک مکین آمد آن امام رشید
علی «ع » عمران آن خسرو یگانه که خلق
ز وحدت او پویند در ره توحید
اگرچه عرش مجیدست حلقه در گوشش
بود دو شبلش دو گوشوار عرش مجید
شهی که راه ولایش بحق قریب بود
جز آن مسالک دیگر همه ضلال بعید
چسان قریب نباشد بحق رهی که بود
دلیل آن ره نزدیک تر ز حبل ورید
اگر بذات الهی بدی ندید و شریک
ندیدمی بجز از مرتضی شریک و ندید
زلال مکرمتش شربت حیات ابد
شرار تیغ کجش آیت عذاب شدید
نهاده سر دل صاحبدلان بخاک درش
چنانکه آن سگ اصحاب کهف کرد و صید
بسالخوردی شد دست بند دیو مریب
بخورد سالی بربست دست دیو مرید
فضائل وی و کاخ بلند همت وی
حدیث بئر معطل نمود و قصر مشید
شنیده ام که یکی تیغ آهنین دارد
کز آن ثغور و ثنایای دین و ملک سدید
چو دلنواز کسان است و جانکداز خسان
وزان منافع بسیار زاد و بأس شدید
بدان اشاره همی کرده کردگار بزرگ
بخلق منت بنهاده از نزول حدید
مرا تو گوئی با مهر و از تولایش
دمیده روح بشریان دویده خون بورید
وزین دو فاش شود سر این حدیث که شد
ببطن نام شقی بر شقی سعید سعید
باعتقاد عجم رسم عید از آن باشد
که روزگار بهاران همی شود تجدید
ولیک من ز رسوم عرب شمارم و هم
بر این عقیده زیم استوار بی تردید
خلافت علی «ع » مرتضی «ع » بسرو علن
چنینه روزی در ملک یافته تمهید
وزین قبل که بود عید آن امام مبین
طلوع خور بحمل را کنند یکسره عید
از این رهست که بستان بگاه فروردین
بلطف و خوبی و کشی یگانه است و فرید
بنفشه کارد چون زلف شاهدان رشیق
شکوفه آرد چون لعل لعبتان رشید
ز برگ نسرین از در ناب کرده ورق
ز نرگس تر باسیم و زر خریده خرید
بدشت و کوه دو صد خیمه زمردگون
بساختند ز بید و اراک و عرعر و عید
همی بریزد باران به لاله پنداری
مسیحی است و بمعمودیه کند تعمید
چمیده هر جا در مرغزار آهوی نر
دمیده هر جا بر شاخسار طلع نضید
اگر شود که بیایند قارظان عنز
وگر بود که شتابد سوی فقید سعید
کسی تواند گفتن که لشکر دی ماه
دگر تواند گشتن بلاله زار برید
مگر ندیدی بردی بتاخت فروردین
چنانکه بر سپه روم خالدبن ولید
و یا تو گوئی ماند درست بر آنکس
کز امر حضرت احمد شد از مدینه طرید
چنان بشد که هلاکش بود بذهن قریب
چنان بشد که رجوعش بود ز عقل بعید
دوباره سرو قدان در کنار دامن باغ
حلل به پیکر آراسته حلی در جید
دوباره لاله رخان بر فراز شاخه گل
لباس عزت پوشیده از پس تجرید
دوباره قمریکان بر غصون نارونان
همی بخوانند از شاعران نسیب و نشید
دوباره طوطیکان بر فنون سرو بنان
همی سرایند از چامه جریر ولبید
دوباره صلصل گویا بطرف دامن باغ
همی بخواند از نامه ادیب و رشید
دوباره بلبل شیدا فراز شاخ درخت
ملک مظفر دین را همی کند تمجید
ولی عهد و خداوند زاده شه شرق
که گشته است ضماندار دولتش تأیید
شهی که زنده کند هوش بندگان با وعد
شهی که مرده کند جان زندگان بوعید
قضا نموده بفرمان حضرتش تسلیم
قدر نموده باجرای طاعتش تأکید
ز رحمت و سخطش دو فرشته در گیتی
خدا بخلق فرستاده چون رقیب و عتید
پی کتاب ثواب و خطیئه این دو ملک
عن الیمین و عن جانب الشمال قعید
ایا شبان رعیت که خلق چون اغنام
بمرغزار خصیب تو را تعندو رغید
تو همچو شیر ژیانی که از بلندی طبع
شکار می نستاند ز دست ثعلب و سید
خلاف مردم دیگر که عنکبوت آسا
بگوشه ای مگسان را همی کنند قدید
ابوالمکارم والفضل کنیت کف تو است
که در کف تو بود فضل وجود را تولید
از آن ولایت عهدت سپرد شاه جهان
که تو بعدل فریدستی و بعقل وحید
خدایگانا شاها مهاد عدل ترا
امیر اعظم باید همی کند تمهید
عمید کیهان میر نظام آنکه سزد
رسائلش را منشی نظام ملک و عمید
عبارتی که سراید هزار گونه بدیع
اشارتی که نماید هزار پایه مفید
امیر باید چونین بروزگار حفی
وزیر شاید چونین بملک شاه حفید
بزرگ باید چون این بزرگوار عزیز
خدای شاید چون این خدایگان حمید
خدایگان من ای آفتاب فتح و ظفر
جهان دانش و خورشید نصرت و تأکید
تو آن مقلد سیفی که خصم دولت را
ز تیغ تیز بگردن همی کنی تقلید
بشاخ لاله چو شد مظهر لطافت تو
هوا ببارد در نوبهار در نضید
فلک ز تیغ کجت حرف راستی خواند
چنانکه اهل قلم حرف مدغم از تشدید
کجا که مهر تو جان را همی کند تسخین
نسیم دی ننماید ببوستان تبرید
حرارتیست به تیغت که هر که زان نوشد
بطبع سرد نماید ورا حمیم و صدید
برودتیست بجامت که هر که زان گیرد
بکام گرم نماید ورا صقیع و جلید
از آن قبل که کلام تو طیب است و شریف
کلام طیب یابد بر آسمان تصعید
وزان سبب که سمند تو پا بخاک نهاد
ز شرع حک تیمم همی بود به صعید
چنان بدیدم عزم تو ثابت اندر کار
که گر بخواهی سازی زمانه را تخلید
مرا ارادت دیرینه روز و طاعت نو
در آستان تو، کافی بود قدیم و جدید
اگر طریف و تلیدم ز دست رفته زیم
بدین دو نعمت مستغنی از طریف و تلید
قلم ز اشجار آرم مداد از دریا
پی کتابت مدح تو تا کنم تنشید
ولی بترسم کاین هر دو را نفاذ رسد
هنوز شطر مدیحت نیافته تنفید
الا چو مطرب سازد بحضرت تو سرود
الا چو شاعر خواند بمدحت تو قصید
بضل رأفت مولا و آفتاب ملوک
همیشه روزت نوروز باد و عید سعید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در روز دوشنبه دهم شعبان سال ۱۳۰۸ هجری شمسی، که مصادف با اولین روز نوروز ایرانیان بود، من به دلیل بیماری خانوادهام در حال نگرانی بودم و نتوانستم در بار عام حاضر شوم. اما در پی پیغامی از امیر نظام، به جمع شاعران و دبیران دعوت شدم و سرودهام را خواندم. سرودهام در مقایسه با دیگر شاعران که به سادگی و با الفاظ قابل فهم میسرودند، بیشتر به عباراتی پیچیده و دشوار متکی بود. یکی از شاعران، به ناروا به من طعنه زد و من سعی کردم این بیادبی را نادیده بگیرم.
در ادامه، شعر من در مجلس حکومتی مورد پسند شاهزاده قرار گرفت و جایزهای به من اعطا شد. در این شعر به مناسبت نوروز و ولادت امیرالمؤمنین علی (ع) پرداختهام.
شعر از زیباییهای بهار، نوروز و صفات برجسته امیرالمؤمنین علی (ع) صحبت میکند و میکوشد تا عظمت و مقام او را به تصویر کشد. در پایان، من آرزوی تداوم این شادیها و کامیابیها برای همه مردم را دارم.
هوش مصنوعی: در روز دوشنبه دهم شعبان سال ۱۳۸۳، که با اول فروردین ماه جلالی و نوروز مصادف بود و برای ایرانیان جشن بزرگی به شمار میرفت، خانوادهام در بستر بودند و من از نگرانی بسیار نتوانستم صحبت کنم، چه برسد به این که شعری بگویم. به همین خاطر در جمع شاعران، جایم خالی ماند. ناگهان پیغامی از طرف امیر نظام به من رسید که خواجه بزرگ گفت: در میان شاعران و دبیران کسی را نمیبینم، در حالی که ما در این جشن او را مورد تمجید قرار دادهایم و باید مسؤولیت خود را انجام دهد و مقامش را به شاعران دیگر نسپارد. وقتی این را شنیدم، دلم آرام گرفت و با هر گونه تلاشی، اشعارم را آماده کردم. وقتی به نوبت خود رسیدم، در حالی که شاعران دیگر شعری میخواندند، من نیز با اجازه امیر شعر خود را خواندم و او به هر بیت گوش میداد و تحسین میکرد. اما از آنجا که من مثل دیگر شاعران که به قافیه و وزن خاصی پایبندند نبودم، برخی از حاضران متوجه معانی اشعارم نشدند و بین خود نگاهی انداختند. یکی از شاعران که در دل به من حسادت میکرد، در فرصتی که پیش آمد، بیان کرد که ما تلاش کردیم تا نظرات شاعران گذشته مانند فرخی و رودکی را که در این زمان منسوخ شدهاند، کنار بگذاریم و سبکی شیرین و قابل فهم برای همگان ارائه دهیم.
هوش مصنوعی: این شاعر عراقی که خود را هنرمند و سخنور میداند، به قدری با واژههای دشوار و ناهماهنگ صحبت میکند که انگار از دنیای بیگانهای آمده است. من حاضر نشدم در برابر او خشمگین باشم و به سکوت پاسخ میدادم، چون میدانستم که در محفل بزرگترها نباید بیادبانه سخن گفت. دیگری گفت که به نظرش این فرد به درستی انتقاد میکند و میخواست با سخنانش من را برانگیزد تا او را تماشا کند، اما نمیدانست که در این محفل عاقبت خوبی ندارد. اگرچه در آن لحظه ممکن است به خاطر بزرگمنشیاش خود را کنترل کند، ولی باید به عاقبت کار نگاه کرد. با این حال، آن شاعر خام به فریب او گرفتار شده و سخن را طولانی میکرد تا من هم صحبتی کنم که او خاموش شود. روز بعد این اشعار را برای شاهزاده بزرگ خواندم و او از آن خوشش آمد و مرا پاداش خوبی داد. این اشعار در این صفحه نوشته خواهد شد.
هوش مصنوعی: چهره آن پری به من نوید موفقیت میدهد و خداوند به من در سه مناسبت خوشیمن برکت عطا کرده است.
هوش مصنوعی: برخی در عیدها برای من فال میگیرند، اما من به خاطر یک ماه خاص، سه عید را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: سه فال نیک و خوشی برایم آمد، سه جشن بزرگ بر پا شده و سه روز نوروز برایم فرارسیده است؛ سه عید خوشیمنی نیز برایم به ارمغان آورده شده است.
هوش مصنوعی: یک نفر با خوششانسی و مقام بالا رفته است و دیگری با پیروزی و حمایت به اینجا آمده است.
هوش مصنوعی: سومین چیزی که میخواهد بیاید، به گونهای خواهد بود که در دنیا بنیاد و پایه لذت را تغییر خواهد داد.
هوش مصنوعی: من این نکته را بیان کردم و لازم است که آن را به وضوح و با تأکید توضیح دهم.
هوش مصنوعی: زمان تولد پادشاه شهید نزدیک است و منتظر ظهور شخصیت بزرگی هستیم که به عنوان مولود خسرو شناخته میشود.
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که خوشآمدید و امیدوارکننده است، زیرا آن پیشوای شایسته و رهبری بزرگ به سلطنت نشسته است.
هوش مصنوعی: علی، پسر عمران، همان پادشاه بینظیری است که مردم به علت یکتایی او در راه یکتاپرستی حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: هرچند عرش الهی با عظمت و جلال است، ولی دو شیر جوان به مانند گوشوارهای در گوش آن واقع شدهاند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که راه هدایت و محبت او نزدیک است، جز راههای دیگر که به شدت گمراهکنندهاند، هیچ نشانهای ندارد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی به حق نزدیک نباشد در حالی که دلیل آن این است که آن راه نزدیکتر از رگ گردن است؟
هوش مصنوعی: هرگاه به ذات خداوند نیک نظر کنم و بدی یا شریکی در او نبینم، تنها به علی مرتضی به عنوان شریک میاندیشم و غیر از او شریکی نمیشناسم.
هوش مصنوعی: صفا و پاکی نیکیهای او مانند جرعهای است که زندگی جاودانه را به انسان میبخشد، در حالی که تیغ کج و تند او نشانهای از عذاب شدید است.
هوش مصنوعی: دل افرادی که عاشق و صاحب دل هستند، به قدری به خاک درگاه محبوب افتاده که به نوعی مانند سگی که در کنار اصحاب کهف ماند، آرام و بیخبر از دنیا در آنجا قرار دارند.
هوش مصنوعی: در این بیت به موضوعی اشاره شده که شخصی در دام وسوسهها و فساد قرار گرفته و به شدت تحت تأثیر آن قرار دارد. او در ابتدا به راحتی به دام میافتد و پس از مدتها، احساس میکند که چقدر دچار ناتوانی و محدودیت شده است. در واقع، این بیانگر این است که وسوسهها میتوانند ما را به جایی برسانند که نتوانیم از آن جدا شویم و در نهایت دچار پیامدهای ناگواری شویم.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از فضائل و ویژگیهای برجسته فردی اشاره دارد و به طور خاص به عزم و اراده قوی او اشاره میکند. همچنین به مقایسه دستاوردهای او با بناهای بزرگ و ارزشمند پرداخته شده است، به طوری که نشان میدهد او به خاطر همت و تلاشش، به جایگاه بلندی دست یافته است. در واقع، او نمونهای از بلندپروازی و اراده قوی در زندگی است.
هوش مصنوعی: شنیدهام که کسی شمشیر آهنی دارد که میتواند از مرزها و نقاط قوت دین و مملکت به خوبی دفاع کند.
هوش مصنوعی: چون دل هر کسی را خوش میکند و جان افراد بیارزش را میآزارد، از آنجا بهرههای زیادی به دست میآید و دشواریهای زیادی هم وجود دارد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به مردم یادآور شده که از نزول آهن (حدید) به آنها نعمت و لطفی بزرگ داده است.
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که با عشق و محبت، روح تازهای در جانم دمیده شده و زندگی در وجودم جاری شده است.
هوش مصنوعی: از این دو نکته به وضوح مشخص میشود که در این داستان، نام شقی بر روی شقی و نام سعید بر روی سعید قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: به اعتقاد عجم، روز عید زمانی است که بهار دوباره شروع میشود و زندگی و طبیعت تازه میشود.
هوش مصنوعی: ولی من خود را از آداب عرب میشمارم و بر این باور استوارم و هیچ گونه تردیدی ندارم.
هوش مصنوعی: علی (علیهالسلام) با ویژگیهای خاص و فضائلش به مقام رهبری و خلافت دست یافته است، و این امر به گونهای آشکار و در طول روز مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: قبل از آن که عید آن امام بزرگوار فرارسد، همه چیز برای جشن و شادی آماده میشود.
هوش مصنوعی: از این راه است که باغ، در صبحگاه فروردین به خاطر لطافت و زیباییاش بینظیر و خاص است.
هوش مصنوعی: بنفشه مانند زلفهای دلربای محبوبان زیباست و شکوفهای که میآورد، گویای زیبایی و جذابیت است. همچنین گیاهان گلهایی شبیه لعلهای درخشان و خوشرنگ به شکل بایستگی و زیبایی دارند.
هوش مصنوعی: از برگ گل سرخ لبهای زیبا درست کرده، و از گل نرگس نیز لطافت و زیبایی به وجود آوردهایم. ما چیزی با ارزش و زیبا خریدهایم.
هوش مصنوعی: در دشت و کوه، دوصد چادر سبز رنگ از درختان بید، اراک، عرعر و عید برپا کردند.
هوش مصنوعی: باران مانند مسیحی است که به لاله میبارد و آن را مشمول تعمید قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هر کجا در دشتها آهو دیده میشود، در هر جا که بر درختان گلها شکفتهاند، نشانههایی از زیبایی و سرزندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسانی که شکمسیری میکنند بیایند و اگر آن کسی که درگذشته است به سوی خوشبختی برود.
هوش مصنوعی: کسی میتواند بگوید که سپاه دیماه میتواند دوباره به گلزارها برگردد و شکوفا شود.
هوش مصنوعی: آیا ندیدی که بهاری چون فروردین با سرعت و قدرت جلو میآید، درست مانند سردار مشهور روم، خالد بن ولید؟
هوش مصنوعی: شاید به نظرت برسد که او کاملاً شبیه کسی است که به فرمان پیامبر احمد از مدینه رانده شده است.
هوش مصنوعی: چنان وضعی پیش آمد که فکرش به نابودی نزدیک شد، به گونهای که بازگشت او به عقل و منطق غیرممکن بود.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و سرزندگی جوانان اشاره دارد که در کنار باغ و در دل طبیعت، جلوهگری میکنند. آنها با ظاهری آراسته و جذاب، فضای دلپذیری را به وجود میآورند و حال و هوای شادی را در محیط به جریان میاندازند.
هوش مصنوعی: روییدنیهای زیبا و خوشبو دوباره شکفته شدهاند و بر روی شاخه گل، جلال و عظمت خود را به نمایش گذاشتهاند، بعد از اینکه از دنیای مادی و ظاهری فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: قمریها دوباره بر درختان نارون آواز میخوانند و از شاعران بهرهمند میشوند و شعری شاد و دلنشین میسرایند.
هوش مصنوعی: بار دیگر طوطیها بر هنرهای درخت سرو آواز میخوانند و این ترانهها یادآور شعرهای جریر و لبید است.
هوش مصنوعی: صدای چک چک آب به نظر میرسد که به سوی دامن باغ میخواند و از نامه نویسندهای با ادب و نیکوکار خبر میدهد.
هوش مصنوعی: پرنده عاشق دوباره بر روی شاخهی درختی که نماد سرزمین پادشاهی دین بزرگوار است، در حال ستایش و تمجید آن مکان است.
هوش مصنوعی: ولی عهد و فرزند خداوند، شاه شرق که ضامن و حامی سعادت و موفقیت او شده است.
هوش مصنوعی: شاهی که جان و روح بندگان را زنده میکند با وعدههایی از جانب خود، و شاهی که زندگی بیجان را به پایان میرساند، ترس و بیمی را در دلها میانگیزد.
هوش مصنوعی: باید تسلیم سرنوشت باشیم و به خواست خداوند تن دهیم و در پی انجام فرامین او کوشش کنیم.
هوش مصنوعی: دو فرشته از سوی خدا در دنیا به بشر فرستاده شدهاند تا به دو جنبه مهم توجه کنند؛ یکی رحمت و دیگری خشم. این دو فرشته مانند رقیب و نظارت کننده عمل میکنند.
هوش مصنوعی: دو فرشته، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ، نشستهاند و اعمال نیک و بد انسانها را ثبت میکنند.
هوش مصنوعی: آیا چوپان رعیت، که مردم مانند گوسفندانی در مرتع سرسبز به دنبال تو هستند، چه رخدادی برایش پیش خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: تو همچون شیری زندهای که از بلندای طبیعی که داری، شکار را به آسانی از دستان روباه یا کسی دیگر نمیگیری.
هوش مصنوعی: برخلاف دیگر مردم که مانند عنکبوت به گوشههای تاریک میروند و مگسها را در دام خود میگیرند، این شخص به شیوهای متفاوت عمل میکند.
هوش مصنوعی: دست تو، که به عنوان بزرگترین خوشنامی و فضیلت شناخته میشود، قادر به تولید و ارائه نعمتها و برکات وجود است.
هوش مصنوعی: از طرف پادشاه جهان، ولایت و مقام تو را به خاطر عدل و عقل بینظیرت به تو سپردند.
هوش مصنوعی: ای خداوندگار، ای شاه بزرگ، شایسته است که برای برقراری عدالت تدابیری بیندیشی و مقدمات آن را فراهم کنی.
هوش مصنوعی: عمید کیهان، مدیر نظام است و او شایسته است که نامههایش را به عنوان منشی نظام کشور و عمید (پیشوای) به ثبت برسانند.
هوش مصنوعی: عبارتی که هزار نوع زیبایی را به تصویر میکشد و اشارهای که هزار امر مفید را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: امیر باید در این روزگار مانند وزیر باشد و مقامش در برابر شاه به گونهای باشد که با قدرت و درایت عمل کند.
هوش مصنوعی: باید که انسان بزرگ و محترمی مثل این بزرگوار باشد، چون او برای خداوند عزیز و محبوب است، درست مانند خداوند رحیم و بخشنده.
هوش مصنوعی: ای خداوند من، تو مانند خورشید پیروزی و موفقیت در جهان هستی و همچنین همانند خورشید دانش و یاری و تأکید میباشی.
هوش مصنوعی: تو مانند شخصی هستی که از یک گردنزنی چابک تقلید میکنی و به دشمنان قدرت با تیغ تیز آسیب میزنی.
هوش مصنوعی: وقتی گل لاله به نمایش لطافت تو در میآید، هوا در بهار تازه باران میبارد.
هوش مصنوعی: آسمان به تیزی شمشیر تو کلمه راست را به خوبی بیان کرد؛ همانطور که نویسندگان نکتههای پیچیده را با تکیه بر حرکات کلامی خود مینویسند.
هوش مصنوعی: کجا که محبت تو جان را آرام میبخشد، نسیم خنک در باغ نتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: این جمله به حرارت و اشتیاقی اشاره دارد که از تیغ (یا شمشیر) شخص ناشی میشود. هر کسی که از این حرارت بهرهمند شود، به طور طبیعی احساس سردی و خنکی میکند، در حالی که در واقع او را به شدت گرم میکند و باعث شوق و شعف او میگردد. به عبارت دیگر، اثر این تیغ بر کسانی که با آن مواجه میشوند، برخلاف آنچه انتظار میرود، احساسی عمیق و شدید ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: سرما و خنکی در جامهای وجود دارد که هر کسی آن را بپوشد میتواند احساس گرما کند و از این رو، او را سرد و بیروح نمیسازد.
هوش مصنوعی: پیش از آنکه سخنان تو دلنشین و با ارزش باشد، کلام دلنشین به آسمان میرسد و اوج میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر دلیلی که باعث شد اسب تو پا بر زمین بگذارد، بر اساس قوانین دین، تیمم بر زمین پاک هم جایز بود.
هوش مصنوعی: من به قدری عزم و ارادهٔ تو را در کارها دیدم که اگر بخواهی میتوانی دنیا را تغییر دهی.
هوش مصنوعی: علاقه و حب من به تو از دیروز شروع شده و امروز نیز با اطاعت و بندگیام به تو ادامه دارد، همین برای من کافی است.
هوش مصنوعی: اگر حسن و زیبایی به دستم نیاید، با این دو نعمت، به طوری هستم که به هیچ زیبایی و لطافتی نیاز ندارم.
هوش مصنوعی: من از درختان قلم میسازم و از دریا مداد میآورم تا در کتابی به ستایش تو بپردازم و روح خود را تسکین دهم.
هوش مصنوعی: اما میترسم که این هر دو (مدح و ستایش) هنوز به جایی نرسیده و اثر نگذارد، به طوری که بخشی از ستایش تو را نیز به خوبی ادا نکردهام.
هوش مصنوعی: اگر در مراسم تو، نوازندهای ساز بزند و آهنگی زیبا اجرا کند، و یا شاعری شعری در ستایش تو بخواند، به یاد داشته باش که این زیباییها در حضور تو اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: به برکت مهربانی و محبت خداوند و با تابش خورشید پادشاهان، همیشه روزت مبارک و عیدت خوش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.