الهی تو موجود عارفانی، آرزوی دل مشقانانی، یاد آور زبان مدّاحانی، چونت نخوانم که نیوشندهٔ آواز راعیانی ف چونت نستانم که شاد کنندهٔ دل بندگانی، چونت ندانم که زین جهانی و دوست ندارم که عیش جانی
یارب ز شراب عشق سر مستم کن
در عشق خودت نیست کن وهستم کن
از هرچه ز عشق خود تهی دستم کن
یکباره به بند عشق پا بستم کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند میخواهد که او را به حالت مستی عشق خود درآورد و از هرچه غیر از عشق الهی تهی کند. او به شدت به عشق خداوند نیاز دارد و میخواهد به یکباره به بند عشق او درآید و از زندگی دنیوی و خوشیهای آن دلزده است. شاعر خواهان نزدیک شدن به خداوند و تجربه عشق خالص اوست.
هوش مصنوعی: ای خدا، تو وجود عارفان هستی و آرزوی دل عاشقان را در دل داری. تو را نمیخوانم زیرا فقط شنوندهی آوازهای چاکران هستی و تو را نمینستانم زیرا روشنگر دل بندگان هستی. نمیشناسم که از کدام دنیا آمدهای و نمیخواهم که از نعمت زندگی لذت ببرم.
هوش مصنوعی: خدایا، مرا از شراب عشق سرمست کن، در عشق خودت غرقم کن و مرا به حال خود رها نکن.
هوش مصنوعی: از هر چیزی که به عشق من آسیب میزند، مرا آزاد کن و به یکباره در زنجیر عشق ببند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.