موعظهٔ چهارم - در مذمت دنیای ملامت کیش و سرزنش آن بیش از پیش و شناسائی گوهر خویش که باعث حق شناسی است به بینش دور اندیش
ای عزیز به معیار عقل و تمیز جوهر خود بشناس و از قدر و قیمت گوهر خود یاد کن که متاعیست کاسد و بضاعتی است فاسد و چراغیست بخوناب ادراک افروخته اما بر رهگذر باد است و بنائی است از حجاب خاک سر برافراخته بر آبش بنیاد است نه کس را هرگز پاید ونه اعتماد را شاید
پس صلاح آنست و مصلحت چنانست که نیت به خیراندیشی مصروف داری و کار را برضای حق سپاری و با خلق نیکوئی ورزی تا پیش حق بهر چه گوئی ارزی
این کار وابسته به عنایت است و موقوف بطاعة و عبادت است
آفرینش عرش و کرسی نه تلبیس است آنکه خدایتعالی را محتاج بآن گوید بدتر از ابلیس است
خدانه مستور است عبدالله نداند که مستوری چیست؟ آنها که خدا را شناختند بعرش و کرسی نپرداختند چه آنجا که شناخت است نه عرش است نه کرسی
سخن جمله گفتم دیگر چه میپرسی بیش از این گفتگو نتوان اگر خواجه نابیناست خورشید را چه تاوان آهن آهن است هر آینه اما گاهی نعل ستور است و گاهی آینه یکی میرود به شتاب و نمیرسد و یکی مست خواب و هر آینه میرسد آنرا جواب لن ترانی گفته و بار کوه حرمان بر دلش بسته و این در خانه ام هانی خفته و موکل (سبحان الذی اسری) گرداگرد او گرفته لطفش می گوید بیاد قهرش می گوید میا از آسمان کلاه میبارد اما بر سر آنکس می بارد که سر فرود میآرد
عبدالله مردی بود بیابانی میرفت به طلب آب زندگانی ناگاه رسید به شیخ ابوالحسن خرقانی دید چشمه آب زندگانی چندان آشامید که از خود گشت فانی که نه عبدالله ماند ونه خرقانی
اگر چیزی می دانی من گنجی بودم نهانی
کلید او بدست شیخ خرقانی
در این راه پایدار باش و کار خام مکن
گر در ره شهوت و هوی خواهی رفت
کردم خبری که بینوا خواهی رفت
بنگر که کئی و از کجا آمده ئی
می دان که چه می کنی کجا خواهی رفت
اگر روزی صد بار خاک شوی
به از آنکه در بند خود هلاک شوی
تا چند ببازوی خودت پست شوی
بشتاب که از فنای خود هست شوی
از مایه و سود دو جهان دست بشوی
سود تو همان به که تهیدست شوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت شناخت خود و ارزش وجود انسان اشاره دارد. نویسنده به این نکته تأکید میکند که انسان باید با عقل و بصیرت خود جوهر وجودش را درک کند و به حقیقت خویش واقف باشد. زندگی مادی و جهان فانی نیست، پس بهتر است انسان نیت خیر داشته باشد و اعمالش را بر اساس رضای خدا انجام دهد.
در ادامه، به مسأله شناخت خدا و عدم نیاز خدا به آفرینشها اشاره میکند و بیان میکند که واقعیات فراتر از تصورات انسانی است. شناخت حقیقی خدا نیاز به عمق دید دارد و به چیزهای سطحی نظیر عرش و کرسی چندان وابسته نیست.
داستان عبدالله و شیخ ابوالحسن خرقانی به نمادی از مسیر سلوک و فانی شدن در عشق الهی تبدیل میشود. در نهایت، نویسنده به خواننده توصیه میکند که در این مسیر پایدار باشد و از جهل و خواستههای دنیوی رها شود، زیرا رهایی از خود و نجات از بندهای دنیا، حقیقت واقعی زندگی است.
هوش مصنوعی: ای گرامی، با معیار عقل و درک خود، ماهیت وجودیات را بشناس و از ارزش و مقام خود غافل نشو، چرا که این متاعی که داری بیارزش و ناقص است. این روشنایی مانند چراغی است که در دریای شناخت روشن شده اما در معرض طوفان باد قرار دارد. مثل ساختمانی است که بر روی حجاب خاک بنا شده و به آب وابسته است؛ بنابراین هیچکس نمیتواند بر آن تکیه کند و همواره اعتماد به آن ممکن نیست.
هوش مصنوعی: بنابراین بهترین کار و مصلحت در این است که نیت خود را به خیر فکر کردن اختصاص دهی و کارها را به رضای خدا بسپاری و با مردم با خوبی و مهربانی رفتار کنی تا در درگاه خداوند هر چه بگویی از ارزش بالایی برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: این کار به لطف و رحمت الهی بستگی دارد و به فرمانبرداری و عبادت مرتبط است.
هوش مصنوعی: آفرینش عرش و کرسی به معنای نیاز خداوند به این موجودات نیست؛ کسی که چنین چیزی را بگوید، حتی بدتر از ابلیس است.
هوش مصنوعی: خداوند پنهان است و عبدالله نمیداند که پنهانی چیست؟ کسانی که خدا را شناختهاند، به عرش و کرسی اهمیت نمیدهند، زیرا در جایی که شناخت وجود دارد، نه عرش وجود دارد و نه کرسی.
هوش مصنوعی: دیگر چه سوالی داری وقتی که من این همه سخن گفتم؟ اگر کسی مانند خواجه نابینا باشد، چه فایدهای دارد که به خورشید اشاره کنیم؟ آهن همان آهن است، اما گاهی نعل اسب است و گاهی آینه. یکی با سرعت میرود ولی به مقصد نمیرسد، و دیگری در خواب است و به مقصد میرسد. این نشان میدهد که پاسخ به سوالات همیشه در دسترس نیست. آن شخص بار سنگین غم را بر دوش دارد و در خانهای که به یادش مانده، خفته است. در اطراف او، قدرت الهی مانند "سبحان الذی اسری" مراقب اوست. لطف الهی به یاد میآید ولی غضبش همچنین صدا میزند که به او نزدیک نشوید. باران رحمت از آسمان میبارد، اما تنها بر سر کسی میبارد که به humble و تواضع پیش میآید.
هوش مصنوعی: عبدالله که مردی بیابانی بود، در جستجوی آب زندگی به سمت جلو میرفت. ناگهان به شیخ ابوالحسن خرقانی رسید و از چشمه آب زندگی آن قدر نوشید که خود را از دست داد. به طوری که دیگر نه عبدالله باقی ماند و نه شیخ خرقانی.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از من میدانی، من مانند یک گنج نهان هستم و کلید آن گنج در دستان شیخی به نام خرقانی است.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از من میدانی، به عنوان یک گنج نهان بودم که کلید آن را شیخ خرقانی در دست داشت.
هوش مصنوعی: در این مسیر استوار بمان و کارها را بدون تدبیر انجام نده.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر خواستهها و تمایلات نفسانی قدم برداری، میدانی که به کجا خواهی رسید و چه سرنوشتی در انتظار توست.
هوش مصنوعی: به دقت به خودت و ریشهات نگاه کن تا متوجه شوی که کیستی و از کجا آمدهای. درک کن که در حال حاضر چه کارهایی انجام میدهی و در آینده به کجا خواهی رفت.
هوش مصنوعی: اگر روزی صد بار به خاک بیفتی و شکست بخوری، بهتر است از این که در بند و قید خودت بمانی و نابود شوی.
هوش مصنوعی: اگر روزی صد بار به خاک بیفتی و ذلیل شوی، بهتر از این است که در عمق مشکلات و افکار منفی خودت غرق شوی و نابود شوی.
هوش مصنوعی: هرگز تا کی میخواهی به ضعف و ناتوانی خود ادامه دهی؟ زودتر اقدام کن که از زوال و نابودی خود رها شوی.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر منافع و امکانات دنیوی دست از آنها برداری، بهتر است که بینیاز و تهیدست بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.