گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

آمد بر من چو بر کفم زر پنداشت

چون دید که زر نداشتم ره بگذاشت

از حلقۀ گوش او مرا شد معلوم

کانجا که زرست گوش می باید داشت

 
sunny dark_mode