گنجور

 
حزین لاهیجی سنایی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حزین لاهیجی مصرع یا بیتی از سنایی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

    حزین لاهیجی (بیت ۱۷): از یاد حزین ندهی، مصراع سنایی را - از یار به هر زخمی، افگار نباید شد

    سنایی (بیت ۱): از دوست به هر جوری بیزار نباید شد - از یار به هر زخمی افگار نباید شد



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در وصف حضرت رسول اکرم(ص):جان تازه ز تردستی ابر است جهان را - آبی به رخ آمد، چه زمین را چه زمان را

    حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیر مومنان حضرت علی بن ابیطالب:در زیر لب آوازه شکستیم فغان را - گوشی بنما تا بگشاییم زبان را


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در توحید:آراست جهاندار دگرباره جهان را - چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را


  2. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیر مؤمنان (ع) و شکوه از غربت:آمد سحر ز کوی تو دامن کشان صبا - اهدی السّلام منک عَلی تابع الهدا

    حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - تجدید مطلع:کای آستان قصر جلال تو عرشسا - وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا

    حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - تجدید مطلع:ای نور دیده را به غبار تو التجا - خاک درت به کعبهٔ دلها دهد صفا

    حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - تجدید مطلع:گردی ز آستان تو یا مبدء النعم - چشم امیدوار مرا منتهی الرّجا


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بی‌وفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا


  3. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - مدح حضرت امیر مؤمنان (ع):زین ششدرم چو بال فشانی دهد گشاد - این هفت قله را، چو غباری دهم به باد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد - دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد


  4. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - شکایت از زندگی در هند و مدح حضرت امیر مؤمنان (علیه السّلام):با همه دعوی اسلام چو اصحاب سعیر - روزگاری ست که در دوزخ هندیم اسیر


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح ابوعمر عثمان مختاری شاعر غزنوی:نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر - گر برد ذره‌ای از خاطر مختاری تیر


  5. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح حضرت علیّ بن ابیطالب علیه السلام:نظر کن در سواد صفحه ام تا گلستان بینی - گذر کن دفترم را تا بهار بی خزان بینی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸:دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی - یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی


  6. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا:قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کرد - امّا نتوان گفت چرا گفت و چرا کرد

    حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱:بار غم عشق تو مرا پشت دوتا کرد - در شهر چو ماه نوم انگشت نما کرد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب:تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد - بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد


  7. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح حضرت احمد بن موسی الکاظم علیه السّلام:از یمن سرفرازی مدح خدایگان - کلکم گذشته از علم شاه کاویان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۰:خواهد که شاعران جهان بی صله همی - باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان


  8. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در توصیف خود سروده است:بنده ام، مسکنت سرای من است - خاکم، افتادگی عصای من است


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴:آمد آن حور و دست من بربست - زده استادوار نیش به دست


  9. حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در بیان حال خود و نصیحت:چشمم گشوده است در فیض نوبهار - از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دل‌فگار و جدا‌مانده از نگار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایه‌ها ازار


  10. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:درین دریای بی پایان، درین طوفان شورافزا - دل افکندیم، بسم الله مجریها و مرسیها


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا - قدم زین هر دو بیرون نه نه آنجا باش و نه اینجا


  11. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:آموخت چو اشکم روش ره سپری را - بستم به میان توشهٔ خونین جگری را


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱:ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را - کو هیچ به از خود نشناسد دگری را


  12. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:مکش چون دورگردون بر رخم داغ جدایی را - چو من پروانه ای باید چراغ آشنایی را

    حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳:به آب خضر مفروش آبروی پارسایی را - مغانی باده باید کاسه کشکول گدایی را


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را - نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را


  13. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:خورشید و ماه آینهٔ حسن یار نیست - عینک حجاب گردد، اگر دیده تار نیست


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی:آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست - از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست


  14. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:داغی که ز شورابهٔ اشکم نمکین است - صد محشر شوریدگیش زیر نگین است


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸:اندر دل من عشق تو چون نور یقین است - بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است


  15. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:ز خاموشی دلم را پاس الفت مدعا باشد - دمی هرگز نمی خواهم دو لب از هم جدا باشد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد - جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد


  16. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲:ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد - دیر آمدی و خانهٔ طاقت خراب شد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد - ایمان و کفر من همه رود و شراب شد


  17. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴:اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید؟ - به عاشقان رخ معشوق را که بنماید؟


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبه‌ها همی از نام تو بیاراید

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید


  18. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲:طاق میخانهٔ مستان خم ابروی تو بود - صاف پیمانهٔ عرفان، رخ نیکوی تو بود


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود - مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود


  19. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۰:مطرب ره مستی زد هشیار نباید شد - افسانه چو خوش باشد بیدار نباید شد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:از دوست به هر جوری بیزار نباید شد - از یار به هر زخمی افگار نباید شد


  20. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴:به خون هر چند دستی غمرهٔ بیدادگر دارد - شهید خنجر مژگان شدن اجر دگر دارد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا:مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد - که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد


  21. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۰:از حرف سست توبه، لب را گزید باید - گر لب نمی کشد می، حسرت کشید باید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:ای یار بی تکلف ما را نبید باید - وین قفل رنج ما را امشب کلید باید


  22. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳:از کمال خویش نالم نی ز جور روزگار - زیر بار خود بود دستم، چو شاخ میوه دار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی‌خمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بی‌شمار

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسف‌بن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بی‌جمال عمر خوار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار


  23. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۴:داریم به کف زلفی، محشر به کمین اندر - در هر شکن است آن را صد نافهٔ چین اندر


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵:ماهی که ز رخسارش فتنه‌ست به چین اندر - وز طرهٔ طرارش رخنه‌ست به دین اندر


  24. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷:نخواهد از شکنج دام هرگز کرد آزادم - تغافل پیشه صیادی که خوش دارد به فریادم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹:دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم - به دست عشق رخت دل به میخانه فرستادم


  25. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵:گلستان محبت را ز دیرین عندلیبانم - به گوش غنچه گستاخ است گلبانگ پریشانم

    حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۶:به خون خود چو گل آغشته دامن تا گریبانم - به چشم طفل طبعان گرچه از رنگین لباسانم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم - گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم


  26. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۸:شد فاش ز گلبرگ لبت راز نهانم - من غیر نی ای نیستم، از توست فغانم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰:هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم - من روی ترا ای بت مانند ندانم

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:از عشق ندانم که کیم یا به که مانم - شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم


  27. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶:ز خون دیده باشد مایه دار، اشک غم آشامان - به آب خویش گردد آسیای گوهر غلتان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح امین الدین رازی:بنه چوگان ز دست ای دل که گمشد گوی در میدان - چه خیزد گوی تنهایی زدن در پیش نامردان


  28. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۹:ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان - دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:جانا نخست ما را مرد مدام گردان - وانگه مدام در ده مست مدام گردان


  29. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۷:ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سینا کن - لبت را چون دم عیسی ست، این دل مرده احیا کن


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - موعظه در وصول به عالم لاهوت:چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن - به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن


  30. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹:نامه ات خواندم و می بایدم افشان کردن - قطره ای چند سرشک از مژه غلتان کردن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹:چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن - طرف گلزار به زیر کله پنهان کردن


  31. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۲:ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو - آتش به جان، گل از رخ چون ارغوان تو

    حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۵:دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو - زخمم، نمک چش لب شکرفشان تو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاج‌الدین ابوبکر:ای برده عقل ما اجل ناگهان تو - وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو


  32. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹:افشاند نسیم سحری زلف نگاری - می خواست دماغ دل ما، بوی بهاری

    حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۱:شد صید دلم بستهٔ فتراک سواری - شیرین دهنی، لب شکری، بوسه شکاری


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شرف الملک امیر زنگی محسن:با چشم چو بحرم ز گهر خنده نگاری - با عیش چو زهرم به شکر بوسه شکاری


  33. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱:بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی - شاید که دهد اشک مرا رنگ حنایی

    حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸:منت نکشد همّتم از دست دعایی - زد غیرت من هر دو جهان را سرپایی

    حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸:در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی - بی جایی و چون می نگرم در همه جایی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹:ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی - از محنت تو نیست مرا روی رهایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰:از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی - هر روز همی بینم رنجی و عنایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱:ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی - برخاسته از راه تو چونی و چرایی

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی - مانندهٔ یعقوب شد از درد جدایی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسف‌بن احمد:ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی - کز جان قدمی سازی و در راه درآیی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴:ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی - بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی


  34. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۴:کمند جذبه اش نگذاشت مجنونی به صحرایی - سواد شهر بند حلقهٔ زلف دلارایی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵:ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی - تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی


  35. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۹:نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی - بیگانه ام ز خود کرد، آواز آشنایی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی - کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی


  36. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۱:به ناکامی گذشت، ای شاخ گل، دور از تو ایامی - کسی را چون برآید کام دل از چون تو خودکامی؟


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی - که پیدا نیست کارم را درین گیتی سرانجامی


  37. حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۸:گر سینه شود سینا، بی تاب و توانستی - تاب من و آن جلوه، مهتاب و کتانستی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی:گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی - ای شاد که خلقستی ای خوش که جهانستی


  38. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - برای کسی که اشعار او را به سرقت برده است:غزلی برده رندکی از من - که نگویم ز ننگ، نامش باز


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت:ای دل خرقه سوز مخرقه ساز - بیش ازین گرد کوی آز متاز


  39. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در حکمت:نمود این سوال از فلاطون یکی - ز دشمن چه سان کینه باید کشید؟


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۷:اگر رای رحمت شود با دلم - دمی بو که بی‌زای زحمت زید


  40. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - اژدها:ایّام، گرسنه اژدهایی ست - کاو راست نواله، مغز آدم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲:ای چهرهٔ تو چراغ عالم - با دیدن تو کجا بود غم


  41. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - مطایبه:پرسید دوش ساده دلی از من این سخن - با سینهٔ پرآتش و با دیدهٔ پرآب


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹:گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست - زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب


  42. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۴۸ - صحبت ناجنس:دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم - شده ام داغ درین دایره چون نقطه جیم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:دی بدان رستهٔ صرافان من بر در تیم - پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم


  43. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۳ - در تاریخ فوت پدر دانشمند خود گفته است:علامهٔ دهر، والد والا شان - چون کرد سفر به جنّت جاویدان

    حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۴ - در تاریخ فوت عالمی عبدالله نام۳:نور دل و دیده، مجلس آرای زمان - ملا عبدالله فاضل عالیشان

    حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷:پرسید ز یار خود، یکی از یاران - کی دوست بگو چگونه ای؟ گفت ای جان

    حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۱:آلودهٔ زهد کرده ام دامانی - وجّهت مِنَ المسجدِ نحو الحانِ


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۵:یک شب غم هجران تو ای جان جهان - با هشت زبان بگفتم ای کاهش جان


  44. حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۵ - به یکی از بزرگان نوشته است:ای که دارد لوای اقبالت - آفتاب بلند، سایه نشین


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوام‌الدین ابوالقاسم:تا سرا پرده زد به علیین - قدر صدر اجل قوام‌الدین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۱:ای به عین حقیقت اندر عین - باز کرده ز بهر دیدن عین

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳:ای خرد را جمال و جان را زین - ذکر و شعر توام چو دین و چو دین


  45. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳:لعلت به فسون نبرد از دل تب و تاب - گر شکّر لطف داد و گر زهر عتاب

    حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۴:کردی دلم از حسن گلوسوز کباب - نه پرتو لطف دیده نه برق عتاب


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:تا در چشمم نشسته بودی در تاب - پیوسته همی بریختی در خوشاب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:گفتی که کیت بینم ای در خوشاب - دریاب مرا و خویشتن را دریاب


  46. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۵:در دیدهٔ هر که شق کند پردهٔ خواب - سرتاسر آفاق بود موج سراب


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:زان سوزد چشم تو زان ریزد آب - کاندر ابروت خفته بد مست و خراب

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:با دل گفتم: چگونه‌ای، داد جواب - من بر سر آتش و تو سر بر سر آب


  47. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸:از عمر عزیز رفته افزون از شصت - گاهی در کار و گه به کوتاهی دست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست


  48. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:در هند اگر کسی نرنجد از راست - گویم طبقات خلق را بی کم و کاست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:بی‌خوابی شب جان مرا گر چه بکاست - جر بیداری ز روی انصاف خطاست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:زین پس هر چون که داردم دوست رواست - گفتار بیفتاد و خصومت برخاست


  49. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۶۰:از خصمی مردمان مرا حال نکوست - یاران همه دشمنند، خصمان همه دوست

    حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱:آن دیده، که بازاری عشاقش خوست - روی طلب راه نوردان با اوست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:آنکس که به یاد او مرا کار نکوست - با دشمن من همی زید در یک پوست


  50. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵:با سرمه چو شد نرگس عیّار تو یار - شد چون دل شب، روز گرفتار تو تار


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:گویی که من از بلعجبی دارم عار - سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹:چون از اجل تو دید بر لوح آثار - دست ملک‌الموت فرو ماند از کار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:نازان و گرازان به وثاق آمد یار - نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲:نه چرخ به کام ما بگردد یک بار - نه دارد یار کار ما را تیمار

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳:بخت و دل من ز من برآورد دمار - چون یار چنان دید ز من شد بیزار


  51. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳:از خصمی روزگار بی مهر و تمیز - تا چند زنیم سینه بر خنجرِ تیز؟


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز - وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز


  52. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶:در راه خطیری که نشیب است و فراز - کورانه به پای خفتهٔ خویش مناز


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - می‌ناز ازین حدیث و خود را بنواز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را می‌ساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز


  53. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹:بخرید یکی خواجه، غلامی به هوس - پرسید از آن بنده ی پاکیزه نفس


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:ای چون هستی برده دل من به هوس - چون نیستیم غم فراق تو نه بس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۴:ای من به تو زنده همچو مردم به نفس - در کار تو کرده دین و دنیا به هوس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۵:اندر طلبت هزار دل کرد هوس - با عشق تو صد هزار جان باخت نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۶:شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس - نتوان چو چراغ پیش تو داد نفس

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۷:بادی که بیاوری به ما جان چو نفس - ناری که دلم همی بسوزی به هوس


  54. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۰ - رباعی مستزاد:آنی که سر از سجدهٔ کوی تو نتافت - نه روم و نه روس


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:صد بار رهی بیش به کوی تو شتافت - بویی ز گلستان وصال تو نیافت


  55. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸:آسوده تویی چو سرو و سوسن در باغ - من سوخته ام به هجرت ای چشم و چراغ


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۴:از یار وفا مجوی کاندر هر باغ - بی هیچ نصیبه عشق میبازد زاغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:نیکوتری از آب روان اندر باغ - زیباتری از جوانی و مال و فراغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۶:نادیده من از عشق تو یک روز فراغ - بهره نبرد مرا ز وصلت جز داغ

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:ای بیماری سرو ترا کرده کناغ - پس دست اجل نهاده بر جان تو داغ


  56. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲:چون لاله آتشین درین تیره مغاک - پیداست مرا داغ دل از سینهٔ چاک


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک - تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۰:ای آصف این زمانه از خاطر پاک - همچون ز سلیمان ز تو شد دیو هلاک

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۱:زین پیش به شبهای سیاه شبه‌ناک - خورشید همی نمودی از عارض پاک


  57. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۹:عشق تو کلیم طور سینای دلم - داغت حشم سینهٔ صحرای دلم


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:ای گشته فراق تو غم‌افزای دلم - امید وصال تو تماشای دلم


  58. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲:صوفی، اگرت هوای کشف است و یقین - بگذار حدیث نفس و بشنو ز حزین


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲:در جنب گرانی تو ای نوشتکین - حقا که کم از نیست بود وزن زمین

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:بهرام دواند هر دو جویندهٔ کین - آن قوت ملک آمد و این قوت دین

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۴:پار ارچه نمی‌کرد چو کفرم تمکین - امسال عزیز کرد ما را چون دین


  59. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵:آمد سحر آن نگار خونین جگران - پرسید ز احوال منِ دل نگران


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:اکنون که ز دونی ای جهان گذران - استام ز زر همی زنی بهر خران


  60. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶:تا چند حزین اسیر ماتم شده‌ای؟ - با خلق زمانه از چه همدم شده‌ای؟


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۲:در جامه و فوطه سخت خرم شده‌ای - کاشوب جهان و شور عالم شده‌ای


  61. حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲:هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی - جز وعده به فردا نشناسی سخنی


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:یک روز نباشد که تو با کبر و منی - صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی


  62. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۶:ای امّت نگاه تو، جادو خیال‌ها - صحرانورد گردش چشمت، غزال‌ها


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:ای از بنفشه ساخته بر گل مثال‌ها - در آفتاب کرده ز عنبر کلال‌ها


  63. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۷:آشفته چو من نبود، سنبل به گلستان‌ها - شوریده سرم دارند، این طرّه پریشان‌ها


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد:ای در دل مشتاقان از عشق تو بستان‌ها - وز حجت بی‌چونی در صنع تو برهان‌ها


  64. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۰:سامان پریشان دلی اندوخته دارم - زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد

    حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۱:آتشکده ای در جگر سوخته دارم - زان حسن گلوسوز، که بی ساخته دارد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:با من بت من تیغ جفا آخته دارد - صبر از دل من جمله برون تاخته دارد


  65. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۵:گزند کوکب از کژدم فزون جان را زیان دارد - خدا از چشم این شب‌زنده‌داران در امان دارد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید:اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد - من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد


  66. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۱:سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر - آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:در شهر مرد نیست ز من نابکارتر - مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر


  67. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۱۶:من بلبلم و گلبن من یار منستی - آن طرف بناگوش، سمن زار منستی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۳:آن دلبر عیار من ار یار منستی - کوس «لمن الملک» زدن کار منستی


  68. حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۰:تا کی از عشوه، فریب دل ناکام دهی - جان ستانی گرو بوسه و دشنام دهی


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴:صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی - نه برآشوبی هر ساعت و دشنام دهی



sunny dark_mode