آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

خط و زلفت چیست با آن روی همچون آفتاب

صبح روشن شام تیره غنبر ترسیم ناب

خصم عقل و دین و صبر هوشم این چارند مست

غمزه کافر چشم جادو خال هند و لب سراب

چار چیز از چار چیزم کرده مستغنی بدهر

لب زکوثر قد زطوبی رخ زگل بوی از گلاب

در شبان تار این چار است مستان تو را

ناله مطرب اشک باده دیده ساغر دل کباب

زهد و تقوی سبحه دفتر وقف بر این چار شد

این بخاک و آن بباد و این بآتش آن بآب

چار چیز آشفته در بحر وجودم شد عیان

عشق نوح و شوق کشتی صبر لنگر اشک آب

دست ما و دامن مهر علی آن بحر جود

کامده کشتی نه افلاک در بحرش حباب