گرچه هردم سیل اشک ما به دریا میرود
خوشدلم از جانب او هرچه بر ما میرود
گفتمش ای دیده این گوهرفشانی تا به کی
گفت میرانیم در ایّام او تا میرود
سرو قدّا بر حذر باش و خرامان کم خرام
کز غمت فریاد مشتاقان به بالا میرود
باغبانا صحبت گل را غنیمت دان که او
بعد سالی آمدهست امروز و فردا میرود
با تو از هستی خیالی را سری ماندهست و بس
وآن هم از دست غمت یک روز در پا میرود