خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

گر ای اشک دیده به خویشت بخواند

مرو کآن سیه‌رو تو را می‌دواند

کسی نیست کآنجا رساند پیامم

مگر نالهٔ من به جایی رساند

مرا در شب هجر او کیست بر سر

به جز دیده یاری که آبی چکاند

دلا صورت حال نادانی من

به نوعی ادا کن به پیشش که داند

کنون هر گناهی که آید ز اشکم

خیالی یکایک به رو می‌نشاند