خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

دلی که صرف تو شد نقد عشق قیمت اوست

چرا که قیمت هرکس به قدر همّت اوست

چو نیّت تو صواب است قبله حاجت نیست

بنای قبلهٔ عاشق بر اصل نیّت اوست

به قول پیر مغان بت پرست را چه گناه

چو هرچه هست نمودار عکس طلعت اوست

توانگری تو به زهد ای فقیه و مغروری

مرا که مفلس عشقم نظر به رحمت اوست

اگر به کعبهٔ وصلش نمی رسم غم نیست

همین بس است که همراه من محبّت اوست

قبول کن به غلامی خیالی خود را

که داغ بندگی تو نشان دولت اوست