عیدست و نوبهار و چمن سبز و خرّمست
ماییم و روی دوست که نوروز عالمست
بر سرو نازپرور من میکند سلام
هر شاخ گل که در چمن جان مسلّمست
از نازکان سرو چمن سرو ناز من
در جلوهٔ کمال به خوبی مقدّمست
بخرام سوی باغ که از جا رود قدم
شمشاد را که بر لب جو پای محکمست
بر باد اگر رود دل ما در هوای توست
انگار کز حریم چمن غنچهای کمست
زان گل که مینهند به نازش به تاج سر
گاه خرام سروقد آن خاک مقدمست
ای گل مخوان فغانی غمدیده را به باغ
گشت چمن مناسب دلهای بیغمست